روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

**بــــــــه نــام خالـــــــــق قلـــــــــــــــم**
این وبلاگ محل درج یادداشت، تحلیل، پژوهش، دیدگاه ها، سخنرانی، عکس (و به طور خلاصه؛ کلیه مطالب) مربوط به اینجانب است.
در ضمن، مطالبی که توسط دیگران درخصوص بنده نوشته و در نشریات یا سایت های غیر متشر می شود نیز، در این وبلاگ بارگذاری خواهد شد.
با تشکر/ آرش شعاع شرق

آرش شعاع شرق/ علی حاج علی عسکری بازیگر ، کارگردان ، محقق ،نمایشنامه نویس و کارشناس تئاتر در 24 اردیبهشت ماه سال 1322 در محلۀ صیقلان رشت متولد شد . وی تحصیلات خود را تا مدرک کارشناسی در رشتۀ هنرهای دراماتیک ادامه داد .عسکری از سال 1335 کار تئاتر را زیر نظر  فرامرز بهبود آغاز نمود  و در نمایش عدالت اجرا می شود برای نخستین بار به ایفای نقش پرداخت ، در طول قریب شش دهه فعالیتش در عرصۀ تئاتر سالی نبود که وی از صحنه دور بماند اگر هر خواننده ای به کارنامۀ عسکری نگاهی اجمالی بیاندازد متوجۀ صحت و سقم این موضوع خواهد شد . عسکری علاوه بر تئاتر در حوزۀ سینما و تلویزون هم فعالیت داشته است ، فیلم سینمایی میرزا کوچک خان به کارگردانی زنده یاد امیر قویدل ، کوچک جنگلی علیرضا افخمی ، مرغابی وحشی مسعود کرامتی ، گیلانه به کارگردانی رخشان بنی اعتماد ، همسرایان عباس کیا رستمی و سریالهایی نظیر کوچۀ زمرد ، فردا روشن است ، آپارتمان نشین ها ، یک فیلم سینمایی به نام           به کارگردانی علی حلوی از جملۀ کارهایی این هنرمند عزیز است. اخیراً نیز به عنوان یکی از 11 کارگردانان برتر کشور در زمینه تئاتر مذهبی شناخته شد که به این بهانه مصاحبه ای با ایشان انجام داده ایم که در ذیل می خوانید ؛

_لطفاً به عنوان سئوال نخست بفرمایید چگونه با تئاتر آشنا شدید ؟

بنده تا کلاس پنجم در مدرسۀ طاهر الملوک پشت گاراژ جانسپار ، کرد محله و یا سرچشمۀ امروزی درس میخواندم . دقیقاً جایی که نخستین نمایش در استان گیلان اجرا شد . انبار سالن جانسپار را تبدیل به سالن نمایش کردند و یک گروهی از قفقاز آمده بودند و نخستین نمایشی که اجرا کردند نمایش چخوی دلال بود . بنده از مدرسۀ طاهر آمدم به مدرسۀ صدیق اعلم در خیابان امین الضرب ، این مدرسه ناظمی داشت به نام آقای فرامرز بهبود، ایشان یکی از سردمداران تماشا خانۀ گیلان و از بازیگران به نام تئاتر گیلان بود . آن زمان تماشا خانه گیلان هم به اضمحلال خود رسیده بود ، دقیقاً این موضوع مقارن با تاسیس سازمان پیشاهنگی در ایران بود ،لذا بهبود به تبع آن ذوق و شوقی که داشت به همراه شخصی به نام ضرابّی که او هم کارمند آموزش و پرورش بود و ظاهراً پستی در آنجا داشت نمایشی در ارتباط با ارزش پیشاهنگی اجرا نمود به سود مستمندان با نام " عدالت اجرا می شود " که من هم در آن نمایش بازی نموددم . البته بعد از آن باز هم با آقای بهبود کار کردم ، بعد از مدرسۀ صدیق اعلم دوران دبیرستان را در مدرسۀ امیر کبیر گذراندم ، که در کنار مدرسۀ صدیق اعلم بود . چون فرامرز بهبود کارشان حرفه ای بود ما را کشاندند به مدرسۀ شاهپور سابق ( شهید بهشتی کنونی ) که اصولی ترین سالن در گیلان را همان مدرسه داشت . برای نخستین بار در آن مدرسه کار تئاتر دانش آموزی انجام دادیم ، "قاچاقچی" کاری جّدی و " اتاق شمارۀ نُه " کاری کمدی بود که با زنده یاد دشتی سه ماه این نمایش را برای دانش آموزان اجرا کردیم . این بود شروعی بر فعالیت های نمایشی من.

_ظاهراً از همان موقع میانۀ خوبی با فرامرز بهبود نداشتید؟

نه خیر این شایعاتی است که بی خودی دیگران درست می کنند ، بنده هنوز از طرفداران آقای بهبود هستم و برایشان احترام قائل ام .امّا آقای بهبود یک عیبی داشت ؛ وقتی می خواست نمایشنامه ای را اجرا کند همیشه نقش اول را برای خودش بر میداشت و ملاحظۀ این را نمی کرد که این نقش جوان است پیر است یا میانسال ! وگر نه بنده مشکلی با فرامرز بهبود ندارم .

_آنچه که دربارۀ شما صدق می کند و کمتر کسی است که این را نپذیرد صراحت لهجۀ شماست خودتان این را قبول دارید ؟

چون بنده معتقدم اگر کسی در حرفۀ خود کار را بلد باشد هیچ کس حریف او نمی شود . بنده سعی کرده ام نقطه ضعفی نداشته باشم و به کسی ضعف نشان ندهم . به هیچ کس رشوۀ زبانی نمیدهم و جز خدای خود از کسی ترس ندارم به همین خاطر است که در صحبت هایم صراحت را حفظ می کنم .

_اگر  رُک بودنتان را قبول دارید بگویید از تئاتری های گبلان چه کسانی را قبول دارید ؟

والله بنده خیلی ها را قبول دارم خیلی ها را قبول ندارم  و معتقدم اسم بردن آنها ایجاد دعوا می کند ، کسانی را که قبول ندارم خودشان می دانند دیگر نیازی به رسانه ای کردن این موضوع نیست .

_ شما خود را  در عرصۀ تئاتر در چه جایگاهی می بینید ؟

بنده در صحنۀ تئاتر نه امیرم ، نه سر لشکرم نه سپهبد و نه ...من یک گماشته در عرصۀ تئاترم و فرماندۀ من صحنۀ تئاتر است . من فرمانده نیستم آن صحنه تئاتر است که به من دستور می دهد چه روالی را از نظر اخلاق ، ادب ، احترام ، عزّت و شخصیت داشته باشم . معتقدم در تئاتر منفعت مالی که نداریم اقلاً بیاییم از نظر شخصیتی خودمان را درست کنیم . من خود را خادم و پادوی تئاتر می دانم و تا روزی هم که زنده ام کار می کنم . همه میدانند اگر برترین هم باشم ، صراحت لهجه هم داشته باشم چون عاشقم در مقابل صحنه تئاتر احترام می گذارم . بخاطر این عشق نیز ضررهای بسیار زیادی نمودم ، خانواده ام در سخت ترین شرایط زندگی کردند ، ولی  اگر بمیرم و دوباره زنده شوم باز هم کار تئاتر را دنبال می کنم .

_ظاهراً با توجه به این که فارغ التحصیل رشته هنر های دراماتیک هستید علاقه ای به کارهای مدرن ندارید ، چرا ؟

بنده عاشق کار های مذهبی ام و هیچ موقع با اجرای کاری مدرن باشد ، موافق نیستم ! مرا ارضا نمی کند .

_پس چرا قبل از انقلاب کار های از چخوف و رابرت بروک و ... را کار کردید ، کار مذهبی انجام نمی دادید ؟

به این خاطر بود که قبل از انقلاب اجازه برای اجرای نمایش های مذهبی نمی دادند ! از صمیم قلب می گویم بخاطر عقاید شخصی که دارم از اجرای کارهای مذهبی لذت می برم . نمایشنامه های خارجی که قبل از انقلاب به روی صحنه بردم مدرن نبودند به نوعی داستان کهن بود. کارهای مدرن و خارجی را زیاد دوست ندارم چون معتقدم شیلنگ و تخته انداختن در صحنه به عنوان این که می خواهم کار مدرن انجام دهم درست نیست . (البته جسارت نمی کنم هستند کسانی که بلدند ).نمایشنامه خارجی خوب است ولی بازیگران خوبی برای اجرای نمایش خارجی نداریم . چندی پیش خواستم نمایش بنجانسون را کار کنم ولی بازیگر نداشتم . می شود لباس تهیه کرد به روی صحنه برد ولی آن چیزی نیست که من می خواهم و یا آن نوشته را نمی توان خوب اجرا کرد . به همین دلیل می گویم زیاد میلی به اجرای نمایش خارجی ندارم . 

 _ بسیاری از بازیگران تئاتر که اکنون فعالیت دارند برای نخستین بار کار را با شما آغاز کردند . چرا اکثر آنها فقط یکبار با شما کار کردند و دیگر نکردند؟ آیا این موضوع دلیل خاصی دارد ؟

بنده تعهدی دارم و می گویم کسانی که علاقه به تئاتر دارند را باید راه انداخت . خیلی ها از بازیگر استفاده می کنند ولی من از نا بازیگر استفاده می کنم .در طول سال افراد بسیاری به من مراجعه می کنند ، پارسال من با  بیست نا بازیگر کار کردم ، موفق هم بودند، عده ای از آنها اخلاقشان خوب نیست ، وقتی می آیند این  موضوع در کارمشخص می شود . بنده هم وقتی با این موضوع مواجه می شوم مسلماً دیگر به سراغشان نمی روم . معتقدم عرصۀ کار عرصۀ مقدسی است . به نظر من اگر کسی عقاید مذهبی نداشته باشد نمی تواند در کارهای مذهبی نقش خود را خوب بازی کند . نباید شخص بعد از اجرا به گونه ای رفتار کند که مردم بگویند واقعاً این همان شخصی است که فلان نقش را بازی کرد ؟ برای همین من یک عدّه را برای همیشه کنار گذاشتم ، عده ای هم از این شهر رفتند ، عده ای  هم ازدواج کردند و عده ای هم هستند ولی الان نمی توانند با من کار کنند مثلاً جواد تمیز کار کسی بود که از بچگی با من کار می کرد در حال حاضر عضو موثر در دانشگاه آزاد اسلامی و رییس شورای شهر لاهیجان است ،وگر نه من عادت ندارم از کسی یکبار استفاده کنم بعد ولش کنم .

_ زمانی که شما بعنوان "کارشناس تایید نمایشنامه ها " در ارشاد بودید ، خیلی سخت گیری می کردید ، به همین خاطر همه می گفتند اگر حاجعلی عسکری برود وضعیت تئاتر گیلان بهتر می شود ، شما رفتید ولی وضع تئاتر نه تنها بهتر نشد بلکه بدتر شد ، چرا ؟

همه در دو ، سه سال آخر سِمتم تلاش می کردند که من بروم ، حتا مدیر کل وقت ارشاد نیز آرزو داشت که من باز نشسته شوم ، خلاصه باز نشست شدم و رفتم ،بعد از من چند نفری بجای من آمدند ولی هیچ کدام نتوانستند خوب کار کنند ، من با آنها رفیق بودم ، آنها وقتی متنی را می آوردند که مشکل داشت ، می گفتم کارتان را بردارید و بروید . ثبت نکنید ، اینها نفهمیدند و متوجه نشدند به همین خاطر خدا خدا می کردند که من بروم ، رفتم چه شد؟ بهتر شد ؟ در حال حاضر دوباره عضو شورای ارزشیابی بر متن ام ، با کسی دشمن نیستم  ، ولی وقتی متنی مشکل دارد قبول نمی کنم ، چون هم این کار به فرد ضربه میزند ،هم خودم زیر سئوال می روم ، اگر آن کار اجرا شود نمی گویند که حاج علی عسکری بعد از 56 سال نفهمید نمایش ارزش اجرا نداشت؟

_نظر شما در رابطه با نقد چیست ؟و نقد چقدر می تواند موثر باشد ؟

نقد فی النفسه چیز بسیار خوبی است ، به شرطی که منتقد سوادش بالا باشد ، مهم نیست منتقد کارگردان ، نمایشنامه نویس یا بازیگر باشد ، منتقد کسی است که از همۀ امور تئاتر و ساختار نمایشنامه نویسی و اجرای روی صحنه  اطلاع داشته باشد. چون دانش و اطلاعاتش را دارد می تواند به راحتی کار را نقد کند ، ما در گیلان منتقد خوب تئاتر نداریم .نقد با خصومت فرق دارد ، نقد با کاری کردن ، جوانی که تازه کار را شروع کرده نقدی بکنیم که دیگر کار نکند فرق دارد .

_ در حال حاضر بیماری تئاتر گیلان را در چه می بینید ؟

خود تئاتری ها ، به این دلیل که هیچ تعاملی با هم ندارند .

_چرا اهالی تئاتر ، روبرو با هم خوبند ولی پشت سر به گونه ای دیگر برخورد می کنند ؟

این تبعات هنر است ، باور کنید در زمینه های دیگر از هنر موضوع بد گویی بیشتر از تئاتر مشهود است .سالهای 66 تا 68 بنده معاون فرهنگی ادارۀ ارشاد بودم ، بارها شد می آمدند نزد من می گفت آقای x بد آقای x اینجور آن جور ، همان لحظه همان شخص وارد می شد ، آن کسی که بد گویی می کرد می گفت: بَه استاد فلانی ! چطوری استاد ؟ همین الان ذکر و خیرت بود !

_پس راه بیرون رفتن و پایان دادن به این ناهنجاری که گریبان گیر هنر شده ، چیست ؟ و عاقبت تئاتر گیلان چه می شود ؟

به اعتقاد من این معضل همیشه هست و نمی توانیم این موضوع را حل کنیم ، اهالی تئاتر گیلان خیلی مستعد و نجیب اند ، اگر به آنها امکانات بدهند باز دهی خوبی دارند ، تئاتر مکان می خواهد که گروه ها بتوانند تمرین کنند . البته مدیران مرکز هنر های نمایشی قول داده اند که برای هر استانی یک تئاتر شهر بسازند که خوشبختانه تاکنون قدم هایی برداشته شد ، اگر این اتفاق بیافتد و اعتبارات مالی داشته باشیم  اطمینان می دهم گیلان از جملۀ استان هایی است که جای پیشرفت دارد . در غیر این صورت هیچ تغییری در روند تئاتر نخواهیم داشت.

_ نظر شما در رابطه با کسانی که در عرصۀ تئاتر هستند ، فعالیت می کنند ولی تخصصی در این زمینه ندارند چیست ؟

به عقیدۀ من اینها آفت تئاترند ، مشکل اینجاست که یک جوان می آید در یک کار بازی می کند ، نمایشنامه خوب است ، کارگردان هم خوب کار می کند این اجرا در جشنواره برگزیده و شخص نشان داده می شود و به او جایزه می دهند ، همین جایزه باعث می شود که از فردا این شخص بشود کارگردان ! در تهران ما بازیگر داریم ، بازیگر بعد از دو بازی نمی آید کارگردان بشود ،مثال امیر جعفری در سینما ، تلویزون و تئاتر بازی می کند بازیگر خوبی هم هست ولی دیگر کارگردانی نمی کند اگر هم بکند یقیناً موفق است . ما در حال حاضر تعداد کارگردان هایمان از بازیگرانمان بیشتر است و این معضل و آسیب تئاتر گیلان است .

_ نظر شما در رابطه با کلاسهای بازیگری ِ تئاتر و تلویزون چیست ؟

به عقیده من هیچ کس هیچ چیز یاد نمی گیرد .

_ آموزشگاه هایی که از صدا وسیما عواملی را می آورند تا به عنوان رابط هنر جویانشان را به تلویزیون ببرند چطور ؟

من اگر الان بیایم خیلی آکادمیک و دانشگاهی تدریس تئاتر کنم ، هیچ کس نمی آید ! فقط کافی است آقای x که در تلویزیون سریال می سازد و یا یک چهره را از تلویزیون را بیاوریم ...بسیار استقبال می شود . که به نظر من این کار مانند آوردن مُدل و مانکن در بازار است . البته کسانی هستند مانند آقای کاکا سلطانی که استاد دانشگاه است یا قطب الدین صادقی ، اینها اساتید دانشگاه هستند و ربطی به سینما و تلویزیون ندارند و معتقدم اگر کسی برود زیر نظر آنها بخواهد تعلیم ببیند موفق است . به عقیده من استاد تئاتر بازیگر نیست ، حمید سمندریان استاد بزرگ و برجسته تئاتر ، بازیگر نیست ، استاد تئاتر است ، بازیگری نمی کند در نهایت کارگردانی می کند .

_بهترین نمایشی که در طول 56 سال فعالیت تان به روی صحنه بردید چیست ؟

چوب به دستهای ورزیل دکتر غلامحسین ساعدی که با زنده یاد احمد بدر طالعی ، زنده یاد عباس امیری ، حسین خلخال ، حسین  ارز بیگی ، انوش نصر کار کردم ، نمایشنامۀ "بر روی اقیانوس" مرژوک ترجمۀ ایرج زارعی را برای تز دانشگاهی ام سال 52 اجرا کردم ، " ماه در کاملینامو می درخشد " یا " سیا زنگی ، مرد فرنگی ، دایره زنگی " پرویز کاردان که سال 56 به روی صحنه بردم ، بانو بی نشان ، آمیرز قلمدون مرحوم اکبر رادی را بعد از انقلاب کار کردم که از اجرای آن راضی بودم .

_ بهترین کار تئاتری که در سالهای اخیر بعد از انقلاب دیدید مربوط به کدام اجرا بود ؟

خیلی بهترین ندیدم ـ کارهای خوبی اجرا شد که گزیده کاری نمی شود کرد ، دست همگی شان درد نکند کارهایی اجرا کردند ، خوب بود .

_ لطفاً کمی در مورد چگونگی ساخت سالن تئاتر سردار جنگل و ماجرای دعوای شما با بسیج بر سر این ساختمان توضیح دهید ؟

سال 43 ادارۀ کل همکاری های سمعی و بصری در تهران تاسیس شد و شعباتی در شهرستانها راه اندازی شد . از جمله رشت در امین الضرب مابین مدرسۀ صدیق اعلم و امیرکبیر ساختمانی بنا شد . برای نخستین بار بنده به همراه علی دریا بیگی که تحصیل کرده تئاتر از آلمان بود آنجا را راه انداختیم ، شد اداره فرهنگ و هنر و قرار شد تئاتر کار کنیم ، بنده ، زنده یاد احمد بدر طالعی ، انوش نصر ،علیرضا مجلل و آقای ضمیر یک گروه شدیم . شخصی به نام زنگنه مدیر کل بود ، وی از دوست داران تئاتر بود . پشت ساختمان زمینی بـِلا استفاده وجود داشت ،پیشنهاد ساخت یک سالن تئاتر به زنگنه دادیم ، ابتدا بهانه آورد ،بالاخره ایشان به اصرار ما از ادارۀ باستانشناسی(میراث فرهنگی امروزی) کارشناسی آورد به نام شیرکار ما حرفها مان را زدیم و طرح مان را دادیم ، شیر کار هم نقشه اش را آورد و شروع کردند به ساختن ، در برف سال 50نمایشنامه " سیاه زنگی ، مرد فرنگی ، دایره زنگی " پرویز کاردان را به کارگردانی مرحوم احمد بدر طالعی آماده کردیم ، درست روزی که برف می بارید ما اجرا داشتیم ، هنوز لای آجر های آن بند کشی نشده بود از شدت برف تونل زده بودیم ، بعد از مدتی کار ساخت آن به پایان رسید و به معنای واقعی سالن  تئاتر شد .بعد از انقلاب ما درگیر یک سری تصمینات عجولانه ای شدیم ،که مهمترینشان همین سالن نمایش بود ،شخصی به نام توسلی مدیر کل ارشاد شد که آدم بسیار تندی بود ، ایشان سالن را کردند انبار روغن های 220 لیتری ماشین ، نمایشگاه آن هم شد محل توزیع روغن 20 لیتری کشاورزی، اتاقها هم محل توزیع سیمان ! آن زمان من رییس ادارۀ ادبی و هنری بودم و کارشناس تئاتر ، به مدیر کل گفتم : چرا با این سالن چنین کاری کردید ؟ایشان هم فحشی به من داد و گفت به تو ربطی ندارد. گذشت تا نخستین دهۀ فجر فرا رسید ، آن سال ما هیچ چیز نداشتیم ، نه سالن ، نه برنامه و نه کاری ! توسلی آمد به سراغ من و گفت من هرچه آن روز به شما گفتم پس می گیرم ! بیا و یک کاری بکن ، گفتم باشه به شرطی که تو فقط پول بدهی ، دخالت نمی کنی ، رفتم و با مسئولان بسیج صحبت کردم و گفتم اینجا را خالی کنید و تحویل ما بدهید قبول نکردند! من هم ساعت 2 شب نجار آوردم ، قفل و کلید خریدم ، تمام قفل ها و کلیدهای آنجا را عوض کردم ، خیلی جرأت می خواست .صبح کارمندان آنجا آمدند هرچه کلید انداختند در باز نشد ، رفتند پیش مدیر کل ، مدیر کل خودش را زد به بی خبری ، پیش من آمدند ، گفتم : اینجا مال تئاتر است ، اگر تئاتر نمیخواهید ساختمان بیت المال را حسینیه یا مسجد کنید ، جای روغن که نیست ،آن زمان شهید انصاری استاندار بودند ، گفتم یک راه دارد آنها را از آنجا بیرون کنیم ، به همراه رضا محمد یاری ،حسن ساوی مرادی ، عباس محمد پور ، داوود غریب ، میر هادی پیمانی وخیلی های دیگر 120 بشکه 220 لیتری روغن را از سالن نمایش بیرون بردیم  و نخستین نمایش بعد از انقلا را با نام "نهضت حروفیه" نوشتۀ شهید سید حسین قشقایی که همکلاس من در دانشگاه هنرهای دراماتیک بود و در جریان انقلاب در تهران به شهادت رسید را به روی صحنه بردیم ، شهید انصاری استاندار وقت  و عبدالحسین کریمی دادستان انقلاب را هم دعوت کردیم ، بعد از اجرا مرحوم انصاری به من گفت فردا بیا استانداری کار دارمت ،  رفتم استانداری دستورداد 35 هزار تومان به من دادند و گفت بروآنجا را تعمیر کن ، بعد همۀ آنها را از آنجا بیرون کرد . مقداری پول هم توسلی مدیر کل به من داد تا رنگ پلاستیک بخرم .کم کم استدیوی صدا ساختیم ، خیلی از آهنگ های صدا و سیما در آنجا ضبط شد ، سالن را دو طبقه کردیم پایین را نمایشگاه و بالا را اتاق درست کردیم وبه مدت هشت سال مدیریت آن مجتمع را بر عهده داشتم . آرزو دارم که مسئولین ارشاد با همت والایی که دارند ، آنجا را دوباره احیا کنند .

_نظر شما راجع به انجمن هنر های نمایشی استان و عملکرد آقای صادق حسنی چیست ؟

با آمدن علی منتظری به مرکز هنر های نمایشی در سالهای گذشته ، انجمن هنر های نمایشی در هر استانی تشکیل شد . و انتخابی بود ، رییس اش می توانست تئاتری باشد می توانست نباشد ، یعنی شهردار هم می توانست رییس آن بشود ، بعد این انجمن اساسنامه اش عوض و رییس آن انتصابی شد ، یعنی از سوی انجمن هنر های نمایشی مرکز برایش حکم صادر می شود که تحت نظر وزارت کل فرهنگ و ارشاد اسلامی است . خیلی ها وقتی شنیدند که ریاست انتصابی است خواستند رییس بشوند و چون نشدند خرده گیری و اعتراض را آغاز کردند ، امّا در مورد انجمن هنرهای نمایشی استان حرف و حدیث بسیار است ، حرف های بسیار زشت و بی رحمانه ای زده شد و چون بنده در کنار این انجمن هستم و اطلاع کافی دارم باید بگویم رییس فعلی انجمن انسانی بسیار شریف است و بزرگترین حسن این فرد امین بودن اوست ، همه می دانند من اهل رشوه زبانی دادن نیستم ولی از آقای محمد علی صادق حسنی دفاع می کنم ، صادق حسنی تئاتر را در دورۀ کارشناسی من شروع کرد ، انسانی بسیار صبور ، پرتلاش و با اخلاقی است ،در طول دو سال سِمتش فقط امسال برای اولین بار 150 هزار تومان عیدی گرفت ، همه فکر می کنند که این آقا پول می خورد ! اول باید خیال همه را راحت کنم ایشان حکم دارند و تا دو سال آینده رییس انجمن خواهند ماند ، و یکی از مدافعانش بنده ام ، یک ریال هم به من بیشتر نداده و نمی تواند بدهد ، چون تهران کار را بازدید می کند و می گوید :مثلاً کار آقای علی حاج علی عسکری توسط هفت نفر کارشناس در استقرار گروه ها بازبینی شد چهار میلیونی که در سال می توانند بگیرند به ایشان بدهید . صادق حسنی رسید همۀ اینها را باید به تهران تحویل بدهند ، به هیچ کس نه می تواند پولی زیاد تر نه کمتر بدهد ، به عقیده من ایشان واقعاً اسم با مسمایی دارند (محمد علی صادق ِ حسنی) ، وقتی جشنواره می شود ،اداره با ایشان تفاهم نامه می بندد که تهران میخواهد مبلغ فلان قدر بودجه بدهد تو این جشنواره را برگزار کن ،درست جشنواره شروع می شود وپولی نرسیده است ، ای آقا آنقدر در شهر خود اعتبار دارد که می رود پول قرض می کند و کار انجمن را راه می اندازد ، شما یک نفر را پیدا کنید که شهامت و اعتبار انجام این کار را داشته باشد ! امّا شرق گیلان ، شرق و غرب و مرکز نداریم ، هرجا که بیشتر کار بکند بودجه بیشتری می گیرد . خب همه جای گیلان کار می کنند ولی گروه های تئاتری شرق گیلان بیشتر کار می کنند ، این چه حرفی است که چون صادق حسنی لاهیجانی است به غرب گیلان بیشتر کمک می کند ؟ مگر صادق حسنی از جیب پدرش این پول را می دهد ؟ از این به بعد غرب گیلان بیشتر کار بکند ، اگر صادق حسنی جرأت داشت به غرب گیلان پول ندهد! هرکس کار کرد پول می گیرد . بنده صراحتاً عرض می کنم کسی نمی تواند با تهمت و شایعه پراکنی ایشان را تضعیف کند ، امیدوارم همیشه ایشان در انجمن هنر های نمایشی استان باشند و به ایشان خسته نباشید عرض می کنم و معتقدم ایشان دوست بسیار خوبی هستند برای کسانی که معنای دوستی را می فهمند .

_نگاه مسئولین به تئاتر گیلان را چگونه ارزیابی می کنید ؟

تا پایان سال 89 در مدیریتی که در اداره ارشاد استان  داشتیم ، همیشه دلم میخواست به یکی از نشریات مراجعه کنم و بگویم تیتر بزنند " تئاتر گیلان گم شده است هرکس آن را پیدا نمود نزد مدیر کل ارشاد بیاید و مژدگانی بگیرد " صادقانه بگویم طی چند سال اخیر تئاتر اجرا می شد  ولی تئاتر گیلان گم شده بود ، از سال 90 با عوض شدن مدیریت ارشاد استان و با آمدن شخصی وارسته از استان کردستان به نام منصور ایمانی وضعییت تئاتر استان تغییر کرد ،  چون ایشان سبقۀ خوبی در اجرای تئاتر خیابانی بین المللی در مریوان داشتند و همه جا تعریف ایشان بود بسیار خوشحال شدم که ایشان مدیر کل شدند ، با همت و صداقت ایشان بود که تئاتر گیلان کم کم  دوباره جایگاه خود را نمی گویم در حد ایده آل ولی  پیدا نمود . همین قدر که ما مدیر کلی داریم وقتی بودجه تئاتر می آید دغدغه هزینه آن برای تئاتر را دارد و یک ریال از بودجه تئاتر جای دیگر نمی رود واقعاً بسیار خوب است . در کنار ایشان باز وحید فخر موسوی معاون هنری ارشاد که خود اهل تئاتر است و اگر روزی معاون نباشد دوباره باید به آغوش تئاتر باز گردد نیز زحمات فراوانی برای تئاتر استان می کشند که واقعاً جای تقدیر دارد .

_ماجرای پیشکسوت رسمی و غیر رسمی چیست؟ و به نظر شما پیشکسوت کیست ؟

ما اصلاً پیشکسوت رسمی و غیر رسمی نداریم ، مگر اداره است ؟ مگر ما کارمندیم و پُست داریم؟ متاسفانه این موضوع اینگونه جا افتاده است که آقایی شغلش بستنی فروشی بوده ، یا معلم بوده یا کارمند اداره بوده ، سی ، سی و پنج سال پیش آمده یک کار نمایش انجام داده و حالا مدعی پیشکسوتی است ، به عقیده من پیشکسوت کسی است تا زمانی که می تواند کار کند و حضور داشته باشد ، ما یک پیشکسوت داریم که بسیار قابل احترام است و آن هم آقای سید محمد رییس زاده است ، بعد از ایشان من پیشکسوتم ، زیرا پیشکسوت کسی است که در جریان روز کارهای تئاتر باشد ، بنویسد ، کارگردانی کند ، به تئاتر خدمت کند . چرا عده ای خود را گول می زنند و میخواهند  برای خود رزومه کاری ایجاد کنند ؟ آقایی که پنجاه سال پیش کار تئاتر کرده و دیگر نکرده چرا مدعی پیشکسوتی است ؟ پیشکسوت تئاتر گیلان به نظر من کسی است که استمرار کاری داشته باشد و به عقیده من کسی که به اندازه من استمرار کاری داشته باشد و 40 جشنواره برگزار کرده باشد ، وجود ندارد ، از شروع فعالیتم در سال 35 تا کنون سالی نبود که اجرایی به روی صحنه نبرده باشم ، بجز سال 58 و 59 که دلیلش را گفتم ، نخستین کتاب در رابطه با تاریخ نمایش در گیلان را تالیف نمودم ،نمایشنامه نوشتم و بارها داور کشوری بودم ، بیش از 120 نمایش کار کردم ، در جشنوار های تئاتر رضوی ، بانوان ، آینه سنتی ، فجر ،ستاد اقامه نماز کشور و... بودم  و به عقیده من هیچ کس در تئاتر گیلان به اندازه من فعالیت نداشت ، تا روزی هم که بتوانم کار می کنم ، بعد از آن باز هم پیشکسوتم چون قرار نیست که تا کنار قبر هم  کار تئاتر کنم ، هیچ گونه ادعایی هم ندارم ، چون سئوال کردید ناچار شدم پاسخ بدهم .

_فرمودید کتاب ،عّده ای معتقدند که کتاب شما بیشتر جنبه خاطره نویسی دارد و تحقیقی نیست !

 آن عده اشتباه کرده اند ، بنده در کتابم از پیدایش تئاتر در گیلان سال1289 شروع نموده ام تا بعد از اضمحلال تماشاخانه گیلان ، من سال 1289 کجا بودم که بخواهم خاطره نویسی کنم ؟ من برای تالیف این کتاب که تز دانشگاهی ام بود هشت سال زحمت کشیدم ، سال 52 دانشگاه را با اساتید برجسته ای همچون حمید سمندریان ، زنده یاد خلیل موحدی ، دکتر مهدی فروغ ، دکتر بهمنش و دکتر سعید فاطمی با نمره (الف) گذراندم ، تا قبل از من کسی در مورد تاریخ تئاتر ننوشته بود ، بعد از آن همه شدند تاریخ تئاتر نویس ! چون شروع فعالیتم سال 35 مقارن با اضمحلال تماشاخانه گیلان بود ، بدیهی است در برخی موارد  از خاطرات خود به عنوان رکن اصلی تئاتر بعد از تماشا خانه گیلان نیز استفاده نمودم .

_ ظاهراً چند کتاب منتشر نشده از شما در اداره ارشاد ثبت و مضبوط است ، لطفاً کمی در مورد آن توضیح دهید .

بنده دو طرح به واحد امور پژوهشی اداره کل ارشاد استان ارایه نمودم ، یکی سینما در گیلان و دیگری ، تعزیه در گیلان که برای تالیف آن هم نزدیک هشت سال زحمت کشیدم ، در همان سالی که کتاب هایم را به پایان رساندم ، جزء پژوهش برتر کشور شناخنه شدند ، ای کاش در توان اداره فرهنگ و ارشاد استان باشد و این لطف را بکند و چاپ آن را به عهده بگیرد و با این کار لطف بزرگی به تاریخ سینما و تعزیه بکند .

_بعد از این شش دهه فعالیت مستمر و خدمات فراموش نشدنی به تئاتر استان ، آیا تا کنون از شما تجلیل به عمل آمده است ؟

بله تجلیل بسیار کرده اند که به عقیده من لطفی بوده که مسئولین در حیطۀ استانی و اداری در حق من نموده اند ، شاخصه ترین تجلیل ها در سال 85 از سوی مرکز هنر های نمایشی کشور وزارت ارشاد اسلامی از من تجلیل به عمل آمد و یک سفر حج عمره به من دادند ، دو بار توسط آقای قهرمانی استاندار سابق ، چندین بار در جشن اردیبهشت تئاتر از سوی اداره فرهنگ و ارشاد و آخرین بار هم 26 اردیبهشت در تالار وحدت از سوی مرکز هنر های نمایشی و جشنواره بین المللی تئاتر سایه تهران ، بین کارگردانهای کل کشور که کار دینی می کنند 11 کارگردان را انتخاب نمودند که من یکی از آن 11 نفر بودم . یک سفر عتبات عالیات هدیه اش بود که هنوز نرفته ام ، این یکی از زیبا ترین هدایایی بود که من گرفتم .

_و امّا در پایان ؟

آرزو می کنم همۀ ما در راهی که می رویم موفق و موید باشیم ، امیدوارم این قطاری که از سال 35 از من راه افتاده و همچنان در حال حرکت است ختم به خیر شود و بتوانم توان کار داشته باشم ، و  آرزوی بزرگ من این است که اهالی هنر برای بزرگ کردن خودشان سعی نکنند دیگران را کوچک کنند چرا که یقین بدانند با این کار قبل از هر چیز خودشان کوچک می شوند و طرف مقابل بزرگ.

منتشر شده در روزنامه گلچین امروز_سال هشتمم_شماره1615_سوم تیر 1391

نظرات  (۱)

اقای عسکری معلم کلاس بازیگری من در رشت است در کانون پرورش فکری کودکان
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">