روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

**بــــــــه نــام خالـــــــــق قلـــــــــــــــم**
این وبلاگ محل درج یادداشت، تحلیل، پژوهش، دیدگاه ها، سخنرانی، عکس (و به طور خلاصه؛ کلیه مطالب) مربوط به اینجانب است.
در ضمن، مطالبی که توسط دیگران درخصوص بنده نوشته و در نشریات یا سایت های غیر متشر می شود نیز، در این وبلاگ بارگذاری خواهد شد.
با تشکر/ آرش شعاع شرق

آرش شعاع شرق/ ساعت 18 روز پنجشنبه در یکی از هتل های زیبا و باصفای چابکسر با مینا قرار مصاحبه داشتم. تا قبل از آن قرار نه او را دیده بودم و نه می شناختم. فقط شنیده بودم که دختری 34 ساله و دارای مشکل جسمی است. در بین راه  با نظاره به طبیعت زیبای گیلان بوی خدا را استشمام می کردم و به خاطر تمام نعماتش او را سپاس می گفتم. با خود زمزمه کردم خدایا یقیناَ آنچه به ما ارزانی داشتی از روی رحمت است و اگر هم چیزی را از ما دریغ نمودی از روی حکمت.رحمتت را شکر می گوییم و حکمتت را ارج می نهیم چرا که تو رحیم ترین حکیمی.

پس از پیمودن یک ساعت و چند دقیقه راه به هتل مورد نظر رسیدیم. چند دقیقه ای را در کریدور هتل بر روی صندلی نشستم و بی صبرانه منتظر دیدار "مینا آذر افشان" همان جوان نقاش و شاعر همدانی بودم که از نظر جسمی  بطور مادر زاد دچار مشکل بود. پس از چند دقیقه ای انتظار مینا به همراه مادر و دو تن از دوستانش وارد شدند.بعد از احوالپرسی و کمی تعارف معمول پای صحبت دختر نشستیم.

مینا سال 1358 در همدان متولد شد. در خانه و اقوام او را جمیله صدا می کنند. دانشجوی مقطع کارشناسی در رشته ادبیات است و در دانشگاه پیام نور همدان درس می خواند. به گفته خودش از سه سالگی دچار بیماری "میوپاتی" یا همان "تحلیل عضلانی" گردید.جمیله از سال 1376 نقاشی را آغاز کرد و به گونه ای اکنون انواع نقاشی ها را بر روی کاغذ و بوم نقاشی با رنگ، مداد رنگی و یا آبرنگ به تصویر می کشد. جمیله تا کنون سه نمایشگاه از نقاشی هایش برگزار نموده و توانست به عنوان نخستین فرد که در همدان گالری شخصی تاسیس کند. این گالری نمایشگاهی دائمی از آثار جمیله است. او هنگام آمدن از همدان تعدادی از آثارش را با خود آورد. آثاری که علیرغم  آنهمه درد و رنج زندگی شخصی اش امید و زندگی را نوید می دهد و در تمامی نقاشی هایش سپیدی و افق های روشن پیداست.

این هنرمند همدانی تک فرزند است و با مادرش که او را "عزیز" صدا می زند زندگی می کند.عزیز معلم بازنشسته ای است که تمام جوانی اش را صرف و وقف دخترش نموده و اکنون به سن پیری رسیده است. مینا علاوه بر نقاشی در زمینه شعر و شاعری هم دستی بر آتش دارد و سال گذشته نخستین مجموعه شعرش را با عنوان "یاد ستاره" مجموعه ای در قالب شعر نو منتشر کرد. اشعار مینا نیز دست کمی از نقاشی هایش ندارد. اشعاری که به هیچ عنوان ذره ای یأس و نا امیدی در آن به چشم نمی خورد.

مینا می گوید قصد انتشار اشعارش را نداشت، امّا به توصیه و پافشاری دوستان و اساتیدش تصمیم به چاپ و انتشار آن گرفت.

او درباره با مادرش می گوید؛ "عزیز" صمیمی و نزدیک ترین دوست من است، به گونه ای که گاهی وقت ها اصلاً فکر نمی کنم که او مادرم است. یکی از بزرگترین آرزوی مینا برگزاری نمایشگاهی بین المللی نقاشی است. او می گوید؛ از خداوند بزرگ می خواهم کمکم کند، درس ام را تا مقطع دکترا ادامه دهم  و بتوانم در خدمت وطنم باشم. در لحظه آخر دیدارمان که مینا شعر؛

به پرواز عاشقانه ام،

کودکانه نگاه مکن!

من...

با تمام هستی ام پرکشیده ام،

تو...

با تمام نگاهت آسمانم باش

را از کتاب شعرش برایم می خواند، به معنای واقع فهمیدم که معلولیت محدودیت نیست و دستم را به آسمان بردم و باز خدای خود را شکر نمودم.

« به نقل از روزنامه گلچین امروز_یکشنبه دهم شهریور 1392_شماره 1946»


نظرات  (۰)

شما اولین نفری باشید که برای آرش نظر می گذارد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">