روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

**بــــــــه نــام خالـــــــــق قلـــــــــــــــم**
این وبلاگ محل درج یادداشت، تحلیل، پژوهش، دیدگاه ها، سخنرانی، عکس (و به طور خلاصه؛ کلیه مطالب) مربوط به اینجانب است.
در ضمن، مطالبی که توسط دیگران درخصوص بنده نوشته و در نشریات یا سایت های غیر متشر می شود نیز، در این وبلاگ بارگذاری خواهد شد.
با تشکر/ آرش شعاع شرق

آرش شعاع شرق/ چندی پیش با تورق مجله خواندنی ها سالهای 20 به سلسله مقاله ای دو قسمتی از فردی با نام مستعار «م.ش.مسافر» برخوردم. این مقاله دو قسمتی در تاریخ های25 فروردین و 7 اردیبهشت 1325 شمارگان 35 و 36 (مسلسل 186 و 187)_ سال ششم نشریه یاد شده و به نقل از روزنامه ستاره منتشر شد1.

 ps1i_شعاع_شرق-_آرش_شعاع_شرق-_عکس_آرش_شعاع_شرق-_شعاع_-_شرق-_آرش_.jpg

از نوشته ها و اشارات نویسندۀ سفرنامه این گونه بر می آید که اواخر سال 1324 و اوایل سال 1325 به این استان سفر نموده باشد. نویسنده در پاره ای از موارد به موضوعات جالبی اشاره و در برخی از موارد نیز با اغماض و مقصود خاصی مطالبی به تحریر آورده است.

لهذا نگارنده تمام آن چیزهایی را که به وضوح می توان فهمید که به دور از واقعیت بوده را حذف و مواردی که به کار پژوهشگران مفید واقع است را به رشته تحریر آورده ام. امید است که مورد استفاده قرار گیرد. قسمت دوم این سفرنامه را از نظر می گذرانید؛


 ] حرکت از تهران و بی ثُباتی در نرخِ کرایه ها[

«برای کسی که در این مملکت از خود ماشین سواری ندارد مسافرت کار سهل و ساده ای نیست ].[ بخصوص در این هنگام که  هرکس برای خود شهریار و هر دسته ای در شهر خویش شهردار است، کرایه ماشین سواری از تهران تا رشت را هر یک از گاراژدارها یک طور معلوم کرده بودند]،[ که از 40 تا 80 تومان دور می زد و در ضمن قید می کردند که  در هر ماشین ]سواریِ[ 5 نفری]،[ 12 نفر ]مسافر[ سوار می کنند]![

نرخ اتوبوس هم در هر گاراژی متفاوت بود].[ یکی طبقه های جلو را 20 و دیگری 18 و سومی 16 تومان تعیین کرده بود و چون مسافرت ما با ماشین سواری با آن طرز که صاحبان اتوبوس2 می خواستند انجام دهند جز فشرده شدن و عرق ریختن نتیجه ای نداشت]،[ علاوه بر این با بودجه فقیرِ همسفرانِ ما وفق نمی کرد ]که نهایتاً[ تصمیم گرفتیم از وضع راحت تر و قیمت ارزان ترِ اتوبوس استفاده کنیم.

شوفر ما آدم خوش جنسی بود و برای اینکه مسافرین از شّرِ جست و خیزِ ماشین راحت شوند پنج عدل3 کتِ نیمدارِ امریکایی در بین صندلی ها بار کرده و مسافرین زیادی را هم در روی عدل ها منزل داده و هیچ کس هم به این عمل او ایراد نمی گرفت و اظهار نمی کرد؛ پدر آمرزیده این اتوبوس مسافربری است یا باری. ولی به قراری که مسافرین کهنه کار می گفتند این قبیل کارها جزء امور عادی شوفر هاست و اگر در هر ماشینی دو خروار4 بار اضافه و ده تا مسافر زیادی نباشد]،[ غیر ممکن است از تهران تکان بخورد.  با وجود اینکه ما در طبقه جلو قرار داشتیم معذالک وجود بار و مسافر زیادی مزاحم ما بودند و گاه]ی اوقات[ رفقا را عصبانی می کردند.»

] تفتیش در تمام طولِ مسیرِ تهران به گیلان[

«شناسنامه های تان را در بیاورید!

این امریه ای بود که یک پاسبان لاغر اندام که گویا معتاد به ]استعمالِ[ تریاک بود در کرج در حضور مسافرین صادر کرد و بعضی از شناسنامه ها را گرفته و اسم و شهرت و نمرۀ صاحب آنها را برداشته ]و[ ماشین  را مرخص نمود. نه تنها در کرج]،[ بلکه در غالب شهر ها یک چنین تشریفاتی وجود داشت. عین این عمل را مامورین شوروی انجام می دادند].[ من هرچه فکر کردم عقلم به جایی قد نداد که مقصود از این بازرسی چیست و چرا مردم را مسخره می کنند! اگر رفت و شُد مردم در خانه خودشان کنترل لازم دارد]؟[ این وضع مضحک برای چیست]؟[ و اگر5 هم امری زائد است چرا پلیس های کشور و مامورین شهربانی مملکت را ]که[ از وجودشان استفاده های دیگری هم می توان کرد معطل نموده و اوضاع سابق را تجدید کرده اند]؟![»

] گرانفروشی در بین راه های تهران به رشت[

«صد رحمت به گردنه! هرچند این شکایتی که من دارم مربوط به قهوه خانه های نزدیک گردنۀ کوهین است].[ ولی ایراد من این است که آن کسانی که گردنه را می گیرند و مردم را لخت می کنند افتخار نام سارقی را هم برای خود حفظ می نمایند، ولی کسانی که به نام کاسب جیب مردم را خالی می نماند نمی دانم چه افتخاری خواهند بُرد!]؟[ اگر کسی در گردنه کوهین تمام وجوه و مخارج مسافرت ما را می ربود راضی تر و خشنودتر بودیم که قهوه 3 ریالی را 10 ریال و شام پرسی 3 تومانی را 10 تومان بپردازیم]![ در تمام قهوه خانه های بین راه جز غذاهای غیر ماکول و آشامیدنی های غیرقابل خوردن چیزی نخواهید یافت. ولی در مقابل هر خوراکِ کثیف و غیر قابل هضم مجبورید مقدار زیادی وجه تقدیم صاحب قهوه خانه بکنید.»

 

] خرابی راه های تهران به رشت [

«جاده خراب است. تصور می کنم 150 فرسخ6 مسافت راه ما را خطوط اتوبوسرانی تشکیل می داد و در طول این راه طویل جز روی پُلها که اسفالت کاری یا چوب کاری است]،[ بقیه راه بی اندازه خراب و صاحب دست انداز و جاهایی که اسفالت می باشد به غایت ]دارای[ پستی و بلندی است.بطوری که اتوبوس هر 9 ساعت راه را در 14 ساعت می پیماید و تعجب ما از این است]؛[ امروز که دوستان ما رفته و می روند چرا وزارت راه فکری برای راه های شوسه نمی کند و مسافران و اتوبوس ها را از شّرِ خرابی راه ها نجات نمی دهند]؟![ در این قسمت بی مناسبت نیست که یاد آور شویم اتومبیل ما هم خالی از عیب نبود و در هر هفت_هشت فرسخ نیم ساعت معطل می شد و آقای شوفر،]با[ موتور ماشین ور می رفت و با این جان کندن]ها،[ پس از شانزده ساعت]،[ پنجاه و چهار فرسخ راه را طی کرده  ]تا به[ رشت رسیدیم.»

] تجّدد و مدنیّت مردم رشت و شباهت رشت به اروپا نه آسیا![

«رشت پیش از آنکه آسیایی باشد]،[ اروپایی است. مردم این شهر در اثر نزدیکی با کشور روسیه بی اندازه متجدد و متمدن می باشند و می توان گفت در پاره ای جهات از مردم تهران هم پیش هستند. هرچند در بین اهالی این شهر، متدین زیاد یافت می شود ولی هیچ گاه دیده نشده که دین را با تعصب و خرافات توأم نمایند یا راه ترقی را با سد دین مسدود کنند.»

] شیک پوشی و مُد پرستی رشتی ها[

«تصور می کنم اگر مقتضیات زمان اجازه می داد، می توانستم نمونۀ تمدن اهالی تهران را شدیدتر و بی پیرایه تر در رشت ببینم. با وجود اینکه مردم رشت خیلی متجدد و به غایت متمدن می باشند، معذالک مردمی فقیر و اشخاص ِ بی بضاعتی هستند.

اهالی رشت مانند غالب مردم ایران با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می دارند، شما در تمام شهرِ]رشت[ یک خانم بد لباس نخواهید دید. در صورتی که اگر به زندگی آنها توجه کنید آه ندارند با ناله سودا کنند.]البته[ اشتباه نشود]،[ یک عده از مردم رشت جزء ملاکین می باشند و باید این عده را ]با آن دسته از فقرا[ به حساب نیاورید.

اهالی رشت هرقدر هم که بی بضاعت باشند]،[ مایل اند که سر و پُز خود را درست کنند و ]به[هیچ ]عنوان[ حاضر نیستند که از لحاظ مُد پرستی از تهرانی ها عقب باشند.»

]علل فقر مردم رشت[

«علت فقر مردم رشت را نقصان تعداد جمعیت و کمی میزان فعالیت مردم آن شهر می دانم. هرچند مردم رشت غالباً زحمت کش و فعال می باشند، ولی چون طبیعت به اندازه کافی به اهالی شمال کمک کرده و اراضی آن حدود را مستعد پرورش اشجار و غیره نموده است، می توان با قیاس مقدار محصول اراضی و تعداد جمعیت شمال به کاهلی و سستی مردم آن حدود پِی بُرد. با در نظر گرفتن یک کارگر یزدی، کاشی و اصفهانی تصدیق خواهیم کرد که کارگران و زارعین اهالی شمال در اثر استعداد اراضی هیچ فعالیت نمی کنند و از ارفاق طبیعت نهایت استفاده را می نمایند.

اگر مردمان شمال همان فعالیتی را که زارعین و مردمان شهرهای بی آب داشتند ابراز می کردند]،[ مسلماً نتیجه زحمت شان بیشتر و اقتصادیات مملکت زیاادتر و تجارت کشور فزون تر و اوضاعِ آنها بهتر می شد.نه تنها در رشت بلکه در کلیه نواحی شمال ما با فقر و فاقه اهالی مواجه شده و یقین داریم که اگر دولت اوضاع صادرات کشور را روی پایه صحیحی بگذارد و ملاکین و زارعین را به فعالیت بیشتری تشویق کند ]،[ اوضاع عمومِ زارعین شمال رو به بهبود خواهد گذاشت.»

 

]فقر عمومی، نبود بهداشت و بیماری هایِ رایج[

«فقر عمومی و نبودن بهداشت]،[ مردم رشت را بی اندازه دچار سختی نموده است. در میان مردم این شهر کمتر کسی را می توان پیدا نمود که دارای تراخم7 نباشد و به مرض گال8 دچار نشده باشد. غالب مردم رشت گال را یک جوش خیلی عادی و بی اهمیت تلقی می کنند و چه بسا ]زمانی که به بیماری گال دچار می شوند[ در اثر بی توجهی و ]عدم مراجعه[ به طبیب میکروب مرض را مضمحل نمی سازد.

مرض خطرناک تر از گال]،[ تراخم است که بدون استثناء مبتلا به مردم رشت می باشند و از غنی و فقیر و ضیع  و شریف مبتلا به این مرض خانمانسوز هستند. ازدیاد مبتلایان به سوزاک و سیفلیس امری است علیحده که هرکس از آن اطلاع دارد و غالباً شهر رشت به امراض سوزاک9 و سفلیس10 متداعی و مترادف است و احتیاج به تذکر جداگانه ندارد.

 موقعی که تابلوی اداره بهداری رشت (مرکز گیلان) را  مشاهده کردم]،[ متعجب شدم که در این شهر بهداری وجود دارد و مردم ]به[ این قبیل امراض مزمن گرفتار می باشند]؟![ من نمی خواهم از بهداری شهر رشت سئوال کنم که برای مبارزه با گال و تراخم چه فعالیتی کرده یا کدام مطب مجانی را دایر نموده]،[ یا چه دستوری برای جلوگیری از این دو مرض داده است، این پرسشی است که آقای وزیر بهداری باید از رئیس بهداری آن شهر بنمایند.»

]سطح سواد و فرهنگِ مردم رشت[

 «با وجود اینکه غالب مردم به فرهنگ کشور خوشبین نمی باشند]،[ وقتی که شخص]ی[ برای مسافرت ]از[ شهرهای دور و نزدیک وارد ]رشت[ می شود اول چیزی که توجه اش را جلب می کند کودکانی هستند که دو نفر]دو نفر[ و سه نفر ]سه نفر[ در حالی که کتاب زیر بغل دارند و شعر از حفظ می کنند به سوی دبستان می روند. روی هم رفته خدمتی که وزارت فرهنگ به کشور می کند، مافوق عملیات وزارت خانه های دیگر است.

فرهنگ رشت با وجود اینکه نقصان زیاد دارد، معذالک فعالیتش کم نیست. اگر فرهنگ رشت را از لحاظ معلم قیاس کنیم قابل توجه می باشد ولی ساختمان مدارس غالباً قدیمی و خارج از نکات صحی است. دانشسرای پسران رشت]،[ جایی است که به درد سکونت یک خانواده هم نمی خورد تا چه رسد به اینکه جمعی از جوانان در آن تحصیل کنند و همین محل]دانشسرا[ را صاحب خانه می خواهد از ]اداره[ فرهنگ پس بگیرد.»

]اجحاف مهمانخانه ها و کسبه به اهالی و بی توجهیِ شهرداری ها[

« علاوه بر اینکه مهمانخانه های رشت بی اندازه نسبت به مسافرین بد رفتاری و اجحاف می کنند، کسبه نسبت به خود اهالی هم تعدی می نمایند. قبل از اینکه ما به این موضوع پی ببریم]،[ تصور میکردیم تنها مهمانخانه های رشت نسبت به ]تازه[ واردان اجحاف می کنند و چایِ یکی دو ریال را ده ریال و پرتقال دانه ای یک ریال را سه ریال حساب می کنند.

ولی بعد فهمیدیم که اجحاف کسبه تعمیم دارد و همه در آتش تعدی کاسب ها می سوزند و کسی نیست که به دادشان برسد و شهرداری رشت کاری می کند ]که[ خود از طرفی موجب گرانی اجناس می شود.

اخیراً شهرداری رشت اعلانی صادر و قیمت اجناس را تعیین نموده است]،[ اما به طوری که من با اهالی مذاکره کردم قیمتی که شهرداری تعیین کرده به مراتب بیش از بهایی بوده که در بازار آزاد به فروش می رفته است. همین امر باعث ترقیِ اجناس شده و مردم را دچار مضیقه نموده است.

نه تنها در رشت]،[ بلکه در بندر پهلوی، لاهیجان، لنگرود، رودسر و غیره و ذالک نیز کسبه به مردم اجحاف می کنند و از بس شهرداری ها، بخشدار]ی ها[ و فرماندار]ی[ ها ]نسبت[ به شکایات مردم توجه نمی نمایند، کسبه جری شده و با زور و فحش و دشنام از اهالی پول می گیرند. هیچ وقت فراموش نمی کنم که در بندر پهلوی، در مقابل 8 تکه گوشت گوسفند نپخته که نام شیشلیک را خراب کرده بود، دو تومان به زور گردن کلفتیِ میهمانخانه چی پرداختم و همان شیشلیک را با گوشت بره در تهران با پرداخت 3 تومان خوردم...»

]فقدانِ مهمانخانه ای با کیفیت در تمام گیلان[

یک نکته قابل ذکر اینکه غالب شهرهای شمال به استثنای چالوس و رامسر دارای مهمانخانه حسابی نیستند. شهر رشت بیش از دو مهمانخانه درجه 3 که قابل اقامت نیست ندارد. در بندر پهلوی، لنگرود، رودسر، شهسوار و حتی شاهی11 یک مهمانخانه ای که شخص بتواند چند روز در آن اقامت نماید یافت نمی شود و غالباً دارای انواع کک و ساس و شپش می باشد و شهرداری ها هم توجهی به نظافت آنها نمی کنند و صاحبان مهمانخانه ها را وادار به تنظیف ملافه و اتاق ها نمی نمایند.»

 

]بی مبالاتی در نظافتِ مهمانخانه ها و عدم نظارت شهرداری ها[

بهترین مهمانخانه شهر رشت]،[ مهمانخانه ساوه است که هرشب علاوه بر اینکه بهای زیادی برای تخت خواب دریافت می دارد در اثر عدم توجه ]به نظافت و بهداشت[ مقدار کثیری حیوان به بدن های مسافرین وارد می کند. خدا رحم کرده که اروپائی ها و امریکائی ها برای هر دردی دارویی اختراع کرده و برای دفعِ کک، ساس و شپش هم گَردِ (د.د.ت) ]را[ به وجود آورده اند. ولی شهرداری های بی عُرضه و ناقابلِ شهر ها ]،[ صاحبان مهمانخانه ها ]را[ وادار به پاشیدن این گَرد و فرار]ی[ دادن حیوانات موذی نمی کنند.»

 

]زیبایی زنان به انضمامِ هوش و ذکاوتِ مردان رشتی[

«اگر زیبایی اندام و نیکویی قباره12 و شکیلی ساق پا را از مزایای زنان رشت بدانیم مجبوریم سادگیِ عقیده و صافیِ نظر را از خصائص مردان آن حدود فرض کنیم ولی عملی که چندی قبل از مردان رشت سر زد مرا نسبت به صحت این عقیده مشکوک و به زیرکی آنها خوشبین نمود. همه ساله ]در[ شیلات مرسوم است قبل از اینکه از حیث تعداد ماهی به مرحله اشباع نرسد، اجازه گرفتن ماهی به کسی نمی دهند. هرچند هیچ کس حق گرفتن ماهی در هیچ موقع سال را ندارد. ولی بعد از سیر شدن شیلات جلوگیری شدید از گرفتن ماهی نمی شود. امسال هم شیلات بنا برعادت سنواتی]،[ مردم را از گرفتن ماهی منع می نمایند. ولی چون نزول باران و وزش بادهای شدید ماهی های دریا را به سوی مرداب انزلی می آورد موقعیِ که باران شدیدی ببارد و بعد، بادِ سختی بوزد در اثر جریان آب]،[ ماهی ها از آبِ شورِ دریای خزر به سوی آب شیرین مرداب انزلی می آیند و در مرداب گرفتار می شوند. اهالی بندر پهلوی و رشتی های مقیم آن بندر ساکت نمی نشینند و شبانه ماهی ها را در مرداب می گیرند و چون وسیله ای برای حمل آنها نداشته و به اضافه به عنوان حمل قاچاق مورد تعقیب قرار می گرفتند، ماهی ها را در تابوت ریخته و روزی سه چهار تابوت از شهر خارج می کنند. ولی به فاصله سه چهار روز]پس از این ماجرا[ در اثر متوحش شدن شوروی ها از تعداد متوفیات بندر پهلوی، موضوع آفتابی]می گردد و[ از این کار جلوگیری می شود.»

 

] هوای گیلان [

« هوای گیلان به علت نزدیکی به دریا و وجود جنگل ها در فصل بهار و پائیز ابر]ی[ و در تابستان مه آلود و در زمستان بارانی است. ولی در تمام فصول سال در مقابل یک روز هوای صاف چند روز آسمان گرفته و ریزش باران وجود دارد. هوای گیلان نه تنها کلیه مظاهر لطافت آن حدود را از لطف انداخته بلکه ]به نوعی[ خستگیِ دائمی عارضِ اهالی آن دیار کرده است و هر کس هم مدتی در نواحی گیلان اقامت کند]به دلیل رطوبت زیاد آن[ دچار خستگی خاطر و گرفتگی جسم می شود.»

] آب آشامیدنیِ گیلان[

« آب آشامیدنیِ گیلان، دست کمی از هوایش ندارد. آب خوردنی را اهالی از چاه های دو متری که در خانه های خود حفر می کنند به دست می آورند.اما این آب نه تنها به مذاق تهرانی ها که بهترین آب ایران را در دست دارند خوش گوار نیست]،[ بلکه خود اهالی هم از روی اجبار ]این[ آب ]را[ می خورند. طعم آب گیلان بی مزه و زننده ]است[ و اهالیِ تهران را دچار تهوعی موقتی می کند.»


** این مقاله نخستین بار توسط آرش شعاع شرق طی چهار بخش از شماره 2271 الی 2274 روزنامه گلچین امروز_سال یازدهم_ 14 الی 19 آبانماه 1393 منتشر شد.

(برای مطالعۀ ادامه مطلب اینجا کلیک فرمائید)

نظرات  (۱)

چو بشکفد ز لبت غنچه پاک دعا
تو را به فاطمه (س) سوگند التماس دعا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">