روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

**بــــــــه نــام خالـــــــــق قلـــــــــــــــم**
این وبلاگ محل درج یادداشت، تحلیل، پژوهش، دیدگاه ها، سخنرانی، عکس (و به طور خلاصه؛ کلیه مطالب) مربوط به اینجانب است.
در ضمن، مطالبی که توسط دیگران درخصوص بنده نوشته و در نشریات یا سایت های غیر متشر می شود نیز، در این وبلاگ بارگذاری خواهد شد.
با تشکر/ آرش شعاع شرق

آرش شعاع شرق/ چندی پیش با تورق مجله خواندنی ها سالهای 20 به سلسله مقاله ای دو قسمتی از فردی با نام مستعار «م.ش.مسافر» برخوردم. این مقاله دو قسمتی در تاریخ های25 فروردین و 7 اردیبهشت 1325 شمارگان 35 و 36 (مسلسل 186 و 187)_ سال ششم نشریه یاد شده و به نقل از روزنامه ستاره منتشر شد1.

 ew9q_آرش-_شعاع-شرق_عکس_شعاع_شرق_آرش_شعاع_شرق_عکس.jpg

از نوشته ها و اشارات نویسندۀ سفرنامه این گونه بر می آید که اواخر سال 1324 و اوایل سال 1325 به این استان سفر نموده باشد. نویسنده در پاره ای از موارد به موضوعات جالبی اشاره و در برخی از موارد نیز با اغماض و مقصود خاصی مطالبی به تحریر آورده است.

لهذا نگارنده تمام آن چیزهایی را که به وضوح می توان فهمید که به دور از واقعیت بوده را حذف و مواردی که به کار پژوهشگران مفید واقع است را به رشته تحریر آورده ام. امید است که مورد استفاده قرار گیرد. قسمت دوم این سفرنامه را از نظر می گذرانید؛

(برای مطالعه قسمت اول مطلب اینجا کلیک فرمائید)


]لاهیجان_ شمیران ِ گیلان[

«در تمام نواحیِ گیلان،  شهر لاهیجان را می توان از لحاظ آب و هوا از دیگر نقاط آن استان مجزا دانست. در لاهیجان هوا سالم و کمتر تغییر می یابد. لطافت هوا و خوشیِ مناظر و ظرافت باغ های چای و وجود استخرهای طبیعیِ متعدد یک مزیتی برای آن شهر فراهم آورده است، آب لاهیجان مانند آب های خوش گوار و قابل آشامیدن است. در لاهیجان باغ های چای که کوه ها و اراضی اطراف را فرا گرفته منظرۀ بهترین مناظر طبیعیِ روی زمین را مهیا نموده و کلمه شمیران گیلان، زیبا ترین نامی است که به آن داده شود. تصور می کنم همین طور هم هست، چون در فصل تابستان و ایام تعطیل همان طور که مردم تهران به شمیران می روند]،[ مردم گیلان هم به لاهیجان مسافرت می کنند.

بد بختانه در شهر لاهیجان یک مهمانخانه حسابی وجود ندارد و شهر هم در اثر عدم توجه فرمانداران رو به ویرانی است که شایسته می باشد، شخص قوام السلطنه13 که بزرگترین باغ چای و ماشین چای خورد کنی را در آن شهر دارا هستند توجه کاملی بفرمایند. این شهر مورد توجه شاه سابق ]رضا پهلوی[ بوده، ولی ورود متفقین به او مهلت نداد که لاهیجان را هم ضمیمه املاک شخصیِ خود بنماید.»

]بهرۀ مالکانه و اختلافِ رعایا با ملاکینِ گیلان[

« موضوع مهمی که امروز]ه[ ملاکین و دولت با آن مواجه هستند]،[ بهرۀ مالکانه است که زارعین باید به صاحبان املاک بپردازند.

زارعین گیلان و مازندران برخلاف تصمیم کمیته مرکزی حزب توده از پرداخت بهرۀ مالکانه به مالکان خودداری کرده و اراضی و خانه های مالکین خویش را بین خود تقسیم نموده اند. هرچند این عمل کاملاً برخلاف نظریه کمیته مرکزی حزب توده ایران بوده و هیچ گاه اعلان کمونیستی از طرف هیچ یک از اعضای حزب صادر نشده است ولی زارعین به تحریک بعضی از عناصر مفسده جو چنین اقداماتی را می نمایند.

به هر جهت ندادن بهره مالکانه منجر به شکایت مالکان به دولت می شود و دولت هم اقدام می نماید و بالنتیجه در رشت کمیسیونی با حضور فرماندار و دکتر ]فریدون[ کشاورز14 و دکتر]رضا[ رادمنش15 و مالکین تشکیل می گردد و پافشاری مالکان در ندادن سهم اضافی و استقامت دکتر رادمنش و کشاورز در گرفتن صدی بیست موضوع را ناتمام می گذارد، ولی در خلال این جریان زارعین بهرۀ مالکانه را خورده و به عیش و نوش می پردازند و برای خوشگذرانی به سوی رشت و شهرنوی آن شهر رهسپار می شوند و هر کدام با گرفتن سوزاک و سفلیس به محل های خود مراجعت می کنند.»

« امروز]ه[ اوضاع زارعین گیلان به مراتب بدتر از زمان پهلوی]اول[ شده چون که تمام بهره مالکانه و حق خود را بیهوده صرف کرده و فعلاً دست خالی می باشند و مالکین هم چون با این وضع حاضر به ادامه زراعت نیستند از دادن قرض به زارعین و رعایای خود طفره می روند و حتی از پرداخت تخم و بذر هم خودداری می کنند و بالنتیجه زارعین دچار بدبختی شدیدی شده]اند[ نه آه دارند که با ناله سودا کنند و نه می دانند که سرنوشت فردای شان چه خواهد شد.

بطوری که با چند تن از مالکین صحبت کردم ]می گفتند[ زرع و عدم زرع در صورت ندادن بهرۀ مالکانه برای ما یکسان است].[ بنابر این چه علتی دارد که ما بیهوده به زارع قرض بدهیم و ]هزینه مخارج[ زندگی آن]ان[ را تامین کنیم و به او بذر پرداخت نمائیم و در آخر کار هم به جای ]دریافتِ[ بهرۀ  مالکانه فحش و دشنام بشنویم][»

 «در نواحیِ گیلان خاصه رشت که دارای مالکین معتبر است رسم می باشد که هرچند سال یکی از مالکین که دارای امانت و وجاهت است تعیین می شود که آب زراعت را بین املاک کلیه مالکین به میزان ]مساوی[ تقسیم کند و تا موقعی که این شخص اجازه نداده هیچ یک از صاحبان املاک حق استفاده از آب را ندارند].[ به این طرز کلیه املاک مالکین سیراب و به کسی کوچک ترین صدمه]ای[ وارد نمی شود و کسی هم مزاحم کسی نمی گردد.

امسال در اثر ندادن بهرۀ مالکانه و فعالیت مالکان برای گرفتن حق خود یک نوع خصومتی بین زارعین و مالکین پیدا شده و امر آبیاری هم دچار اشکال گردیده است چونکه  نجد الدوله سمیعی که چندین سال است آبیاری رشت را برعهده دارد به ]دلیل[ اینکه تامین جانی ندارد]،[ از قبول این شغل سر باز می زند و فضل الله سمیعی هم که کاندید این مقام می باشد به همین عنوان سِمَتِ آبیاری را قبول نمی کند و همه می گویندما چون تامین جانی نداریم و ممکن است از طرف زارعین مورد ضرب و شتم قرار گیریم و علاوه بر این خیال کشت و زرع هم نداریم]،[ دلیلی ندارد آب بین املاک ]زارعین[ تقسیم نماییم و جان خود را در خطر بیندازیم.

آقای قوام السلطنه برای رفع این اشکال دستور داده اند که هزار تن ژاندارم ]از تهران[ به رشت  اعزام گردد که تحت نظر ژاندارمری با آبیار رشت همکاری نموده و مانند سنوات قبل آب را بین املاک قسمت نمایند.»

« من از شخص آقای قوام السلطنه که مظهر زراعت و سیاست می باشند و همچنین از حزب توده که تامین آسایش توده سرلوحۀ مرامنامه اوست انتظار دارم که توجه کاملی به این موضوع بنمایند]،[ چونکه با وضع فعلی تصور می رود که امسال کشت و زرع در گیلان و مازندران موقوف ]گردد[ و جان عده بی شماری در خطر نیستی بیفتد.

تصدیق می کنم که طرز رفتار مالکین پسندیده نیست]،[ ولی عمل زارعین هم دست کمی از روش مالکین ندارد و باید کار را روی پایه ای اساسی کار گذاشتکه به هیچ یک اجحاف نشود و مملکت هم در اثر زد و خورد این دو دسته دچار خسارت نگردد].[ »

]تشکیل حزب جنگل به زعامتِ اسماعیل جنگلی[

«در مقابل عمل زارعین راجع به ندادن بهرۀ مالکانه جمعی از مالکان دور یکدیگر جمع می شوند و تصمیم می گیرند که دسته ای تشکیل دهند و در برابر فعالیت حزب توده مجاهدت کنند در این ضمن عدۀ کثیری به زعامت اسماعیل جنگلی همشیره زادۀ میرزا کوچک خان جنگلی و مظفر زاده و امینی نمایندگان دوره چهاردهم مجلس تشکیل حزبی به نام حزب جنگل می دهند، این کار در "املش" انجام می گیرد.

حزب جنگل کم کم رونق می گیرد و مالکین]ی[ که قبلاً می خواستند دسته ای جداگانه تشکیل دهند به حزب جنگل می پیوندند و آن حزب را تقویت می کنند.

مرام نامۀ حزب جنگل در روزنامه های چپِ تهران چاپ شده و بطوری که یکی از لیدرهای آن حزب اظهار می کرد بقیۀ مواد]،[ مرامنامه حزب توده است. حزب جنگل روش کمیته مرکزی ِ حزب توده را می پسندد و در موقعی که مجلس دائر بود از فعالیت فراکسیون توده پشتیبانی می کرد ولی به عمل بعضی از اعضای آن حزب که در شهرستانها مخل آسایش مردم می شوند مخالف است. حزب جنگل می گوید بعضی از اعضای حزب توده برخلاف دستورهای کمیته مرکزی رفتارهای ناپسند و اخاذی های هنگفتی می کنند و اعلان کمونیستی صادر می نمایند در صورتی که روح کمیته مرکزی از این جریان بی خبر است.

یکی از لیدرهای حزب جنگل اظهار می کرد که اعضای حزب توده]ی[ رودسر منزل حیدر پور را که بهترین و مجلل ترین منازل آن شهر است ]را[ بین خود تقسیم ]کرده اند[ وپیمان نامه را هم به امضای رؤسای حزب رسانده در صورتیکه موقعی که این موضوع به دکتر رادمنش گفته شد تعجب کرد.»

« بهر حال حزب توده ]با حزب جنگل[ ائتلاف کرده و قرار شده است که در هر میتینگی که داده می شود یک سخنران از حزب جنگل و یکی از حزب توده سخنرانی کنند و این قرارداد به امضای دکتر رادمنش رسیده و در رشت منعقد گردیده است.

نفوذ حزب جنگل در نواحی گیلان بی اندازه زیاد است و مرکز در شهر رشت می باشد و در شهرهای لاهیجان، لنگرود، رودسر تا شهسوار به کلی حزب توده را مسحیل کرده اند ولی در رشت اکثریت با حزب توده است و بطوری که لیدرهای آن حزب تعریف می کردند زمینه استحاله حزب تودۀ رشت هم فراهم شده است.

با وجود اینکه حزب جنگل و حزب توده با حضور دکتر رادمنش ائتلاف کرده و و قرارداد رد وبدل کرده اند]،[ نمی دانم روی چه نظری نزدیک چالوس اتوبوس ما به وسیلۀ اعضای حزب توده متوقف و بازرسی شد که مبادا عضوی از اعضای حزب جنگل در آن باشد و به طوری که شنیدم حزب جنگل در چالوس 300 نفر عضو مسلح دارد و تا کنون دو سه بار بین آنها و حزب  توده مصادمه ای روی داده است.

حزب جنگل در هر یک از نقاط که متمرکز هستند مسلح و دارای چندین اتومبیل می باشند و شبانه روز فعالیت می کنند، یکی از اعضای حزب جنگل مشاهده شد جوانی بلند قامت، قوی هیکل و دارای یک تفنگ بِرنو و قطار فشنگ و پارابلم و چوب دستی بود].[ لیدرهای حزب]جنگل[ اظهار می کردند که حدود هزار نفر مانند این جوان در اختیار دارند.

حزب جنگل معتقد است که روابط دوستی با همسایگان شمال و جنوب ]را[ باید بالسویه حفظ کرد، روش آنها با دولت قوام السلطنه موافق است و می گویندتا موقعی که قوام برخلاف منافع کشور قدمی برنداشته با او همراه بوده و از سیاست ایشان پشتیبانی می کنیم. حزب جنگل سیاست بی طرفانه و روش مدبرانۀ آقای قوام السلطنه را تائید می کنند.»

]تلگراف مظفرزاده به پیشه وری16 [

«چندی قبل در ضمن خبرهای کشور]،[ خبری حاکی بود که دموکراتها به گیلان آمده و یکی دو شهر را به تصرف در آورده اند. این خبر با وجود اینکه بعداً تکذیب شد ولی صحت داشت و اصل موضوع چنین بود؛

دموکراتها به تصورِ ائتلاف حزب توده با حزب جنگل به سوی گیلان می آیند ولی مظفر زاده لیدر حزب جنگل تلگرافی مخابره و اشاره می کند که حزب جنگل دارای مرام نامه ای است که با عقاید زعمای حزب دموکرات موافق است و احتیاجی به ضمیمه کردن گیلان به آذربایجان نیست با این طریق حزب جنگل دموکرات ها را وادار به مراجعت می نماید.

روی هم رفته امروز]ه[ در شمال کشور دو حزب توده و جنگل دارای اکثریتِ]طرفداران[ هستند ولی مداخلۀ حزب جنگل در امور داخلی شهر بی اندازه کم و عقیدۀ آنها اصلاح حال]و وضعیتِ بینِ[ زارع و مالک است.»

]گیلان بعد از شهریور 1320[

«اگر کسی در زمان رضا شاه به گیلان مسافرت کرده باشد و امروز]ه[ هم از ]این[ استان دیدن کند تفاوت بسیاری مشاهده خواهد نمود].[ سطح افکار عمومیِ ]مردمِ[ گیلان زمان رضا شاه پَست و مداخلۀ ]شان[ در امور سیاسی کم و بلکه هیچ بود].[ ولی امروز]ه[ در اثرِ تبلیغات شدیدِ حزب توده و فعالیتِ زیاد عناصر منورالفکر سطح افکار عمومی ترقی کرده ]به گونه ای که[ فرد فردِ اهالی در امور سیاسی شهرها و استان خویش مداخله می کنند و در کارهای سیاسی مرکز شدیداً اظهار نظر می نمایند].[

در زمان رضا شاه نه تنها مردم گیلان نمی توانستند دور یک دیگر جمع شوند و حزبی تشکیل دهند]،[ بلکه قادر نبودند که از وسائل تبلیغاتی و فرهنگی مانندِ سینما، تئاتر، کتابخانه و قرائتخانه استفاده کنند].[ ولی امروز]ه[ غالب دهقانین و زارعین و اکثر مردم این استان گرد یک دیگر جمع شده و احزاب قوی مانند توده و جنگل ]را[ به وجود آورده اند.»

«بعد از ]سقوط و سرنگونیِ حکومتِ[ رضا شاه وسائل تبلیغاتی و فرهنگی به شدت توسعه یافته است به طوری که امروز]ه[ در رشت 4 سینما و یک تئاتر و در لاهیجان یک سینما دائر است و علاوه بر این هنرپیشگانِ گیلان در فاصلۀ هر هفته یک بار در شهر های اطراف مانند لاهیجان و بندرپهلوی و غیره نمایش های قابل توجهی می دهند و مردم هم استقبال شایانی می کنند.

استقبال مردم از سینما و تئاتر بیش از زمان پهلوی]اول[ است و به همین جهت ]است که[  صاحبان سینماها سعی می کنند که با نمایش فیلم های رنگی و تازه رضایت مردم را جلب نمایند. یکی از صاحبان سینما تعریف می کرد که سینمای شرق رشت را 18 سال قبل آیرم رئیس  شهربانیِ رشت با زورِ کتک و فحش ساخت ولی چون در زمانِ ]رضا شاه[ پهلوی ]به[ سینما کمتر ]اهمیت می دادند، مورد استفاده[ قرار نمی گرفت و ]در نتیجه[ به صورت مهمانخانه رسمی دولت در آمده بود و کلیه میهمانی ها در آن محل انجام می گرفت. ولی امروزه سینما]شرق[ مورد توجه عامۀ اهالی است و هر شب تعدادِ زیادی از مردم رشت برای دیدن فیلم به آن محل می شتابند.

موسسات فرهنگی بعد از رفتنِ رضا شاه توسعه یافته  رونق گرفته است، هرچند از لحاظِ وجود قرائتخانه گیلان فقیر است ولی با درنظر گرفتن نقاط دیگر کشور می توان اطمینان کرد که مردم از توسعۀ موسسات فرهنگی استقبال می کنند.

شهر رشت دارای یک قرائتخانه به نام کتابخانه]ملی[ و کتابخانه جمعیت نشر فرهنگ گیلان استکه در 12 سال قبل تاسیس یافته و دارای سه هزار مجلد کتاب فارسی و 1200 مجلد کتاب عربی، انگلیسی، فرانسه و ترکی است.

تعداد کسانی که در طی سال 24 از کتابخانه استفاده کرده اند 4 هزار نفر بوده اند که از این عده 2800 نفر روزنامه و 1200 نفرکتاب مطالعه نموده اند].[ این رقم با تعدادی که در سال 1319 در دست است قابل مقایسه نیست و در آن موقع قرائتخانه رونقی نداشته و ] مردم زیاد به قرائتخانه[ مراجعه نمی کرد]ند[.

علاوه بر این]،[ کتابخانۀ حزب تودۀ رشت هم دارای قرائتخانه ای است که اهالی می توانند از آن استفاده کنند و روی هم رفته شهر رشت از جهت کتابخانه فقیر است. در ]سایرِ[ شهرهای گیلان جز قرائتخانه های حزب توده کتابخانه یا قرائتخانه ای که ]وجود داشته باشد تا[ مردم از آن استفاده کنند دیده نمی شود.»

« در بین راه گیلان و مازندران چیزی که بیش از همه جلب توجه مسافرین را می کند، اسکلتِ عمارت ]هایی[ است که در زمان رضا شاه ساخته شده و بعد از شهریورِ]1320[ نا تمام مانده و در این پنج سال به واسطۀ برف و باران رو بهویرانی گذارده است.

کاری ندارم که پایۀ این عمارت روی ظلم وستم کارگذاشته شده است. بلکه می گویم این ساختمان ها از مالیه ملت درست شده و باید حفظ گردد. غالبِ این ساختمان ها با صرفِ وجوهِ بسیار قلیلی]،[  آباد و قابل سکونت می گردد. ولی چون دولت توجه ای به این امر نداردمدت پنج سال است که معوق مانده و کوچک ترین اقدامی برای آبادیِ اسکلت ها و عماراتِ نیمه کاره نشده است.

مثلاً در عمارتِ شهربانیِ رودسر]،[ سفیدکاری و شیشه اندازیِ یک اتاق مصادف با شهریور20]13[ شده و تا کنون همان طور مانده است. در صورتی که شهربانی رودسر هزار جور خرج فوق العاده و غیره و ذالک دارد و می تواند سفیدکاریِ یک اتاق و شیشه اندازیِ سه چهار درب را نیز اننجام دهد و به حساب دولت بیاورد.

موقعی که شخصِ مسافر واردِ میدان رودسر می شود و عمارت زیبای شهربانی را می بیند و یک اتاقِ کاه گلی و سه چهار دربِ بی شیشه در میانِ چند اتاق شکیل و عمارت مجلل مشاهده می کند به حال این مملکت متاسف و از زمامداران و اولیاء امور متاثر می گردد.

به هرجهت]،[ تکمیلِ این قبیل بناهای روستایی و ساختنِ اسکلت های عمارات دهقانیِ گیلان و مازندران از وظایف دولت آقای قوام السلطنه است.»

«غالب شهر های گیلان... دارای خیابان های اسفالت، برق زیر زمینی، جوی های اسفالتی]آب[ و تیر های سمنتی می باشند.»

« هرچند وجود حزب تودۀ نواحیِ گیلان و مازندران  سطح افکار عمومی را بالا آورده ولی با یک نظر اجمالی می توان فهمید که مردمِ آن دو استان در جهنمِ جهل و نادانی می سوزند و به گلستان علم و ادب راه ندارند. برای اینکه خوانندگان محترم بهتر به میزان معلوماتِ عمومی مردم شمال پی ببرند قضیه ای که برایم  واقع شده نقل می کنم]؛[ در آخوند محله]ی مازندران[ از جوانی 22 ساله پرسیدم اینجا چند نفر جمعیت دارد؟ گفت: ای دویست تا دوهزارتا دومیلیون، دو هزار میلیون]![

درست ملاحظه کنید این جوابی است که یک جوان 22 ساله ایرانی راجع به جمعیتِ شهر خودش به یک مسافر می دهد]،[ بنا براین ما نمی توانیم به صرف فعالیت یکی دو حزب دست روی دست بگذاریم و از تعمیم فرهنگ خودداری نماییم.»

]امنیت در شمال کشور[

امنیت نداریم! این جمله ای است که در اثر مواجهه با هر فرد بی طرف شمال به گوش شما می خورد.در هر شهری مردم از یک عده ]و گروه سیاسی[ می نالند و اظهار می کنند امنیت نداریم. معتقدم که احزاب اعم از راست یا چپ باید متوجه باشند که به چه منظوری تشکیل شده و فعالیت می کنند.اگر قرار باشد هر چند نفری که گرد یکدیگر جمع شدند موجباتِ اذیت و آزارِ دیگران را فراهم آورند]،[ مفهوم حزب از ایران برخاسته خواهد شد.»

]قطع درخت بعد و قبل از شهریور 1320 در شمال[

« قبل از شهریور 20 به جای هر درختی که قطع می گردید یک درخت کاشته می شد].[ این عمل بر طبق روشی است که خارجی ها دارند؛ ولی بعد از شهریور هر گوشه ای از جنگل را جمعی از رعایا و روستائیان تصاحب کرده و درختان آن را می برند و کسی از این عمل جلوگیری نمی کند. به این ترتیب در مدتِ قلیلی تمام جنگل مازندران و گیلان به یک صحرای لم یزرع تبدیل خواهد شد. علاوه بر این کسانی که در جنگل اشتغال دارند مردمانی بی اطلاع و غالباً درخت های صنعتی و چوب های قیمتی را به جای درخت های بی مصرف قطع می کنند و از این راه خسارت عمده]ای[ به کشور وارد می سازند.


پی نوشت؛

1  روزنامه ستاره به صاحب امتیازی احمد ملکی و سردبیریِ مهدی ملکی از تیرماه سال 1316 بصورت روزانه منتشر می شد.ارسلان خلعتبری، مظفر فیروز، جلال نائینی، محمد جناب و ابوالحسن عمیدیِ نوری از اعضاء هیأت تحریریه این نشریه بودند. روزنامه ستاره ابتدا بی طرف، سپس طرفدار قوام السلطنه]1321[، عضو جبهه آزادی و چپ گرا] اوایل1323[، عضو جبهه استقلال و راست گرا ]اواخر1323[، دست چپی ]اواخر 1324[، میانه رو]پائیز 1325[ بوده. در فاصله سالهای 1320 تا 1321 یک مجله هفتگی نیز علاوه بر روزنامه ستاره با این نام منتشر می شد. این هفته نامه در سال 1321 دو بار توقیف شد. قابل ذکر است که احمد خلیلی از مؤسسین و اعضای کمیته مرکزیِ انجمن مطبوعات ایران در خرداد 1325 بود.  «منبع؛ مطبوعات ایران از شهریور 1320تا 1326_ دکتر حسین ابوترابیان، چاپ نخست 1366، انتشارات موسسه اطلاعات، صص101 و102»

2  یقیناً منظور "صاحبان خودروی سواری" بود که به اشتباه اتوبوس نوشته است.

3  عدل به معانیِ گوناگونی تعبیر شده است، که یکی از آن تعابیر، "لنگه" است. در اینجا مراد از "عدل بستن"، بار بندی و لِنگه بندی است.

4  هر خروار معادل 100 من تبریز و هر من تبریز معادل 40سیر و تقریباً معادل سه کیلوگرم است. به عبارتی 1 خروار حدود وزن 300 کیلوگرم است.

5     احتمالاً «مگر» بوده که به اشتباه «اگر» تایپ شده است.

 6   فرسخ معرب واژه فرسنگ به فارسی و مسافتی معادل حدود 6 کیلومتر است. در نسخ خطی قدیم، پرسنگ هم آمده است.

7   تراخم Trachom یکی از امراض چشم می باشد که عوارض آن عبارت است از تورمِ پرده چشم و بروز دانه های درشت در طرف داخل پلک و خارج شدن چرک، به واسطه میکروب مخصوص سرایت می کند که اگر معالجه نشود، باعث کوری می گردد.(منبع؛بهشتی_محمد، فرهنگ فارسی صبا، چ 1، س1366، ص268)

8   گال نوعی بیماری پوستی است. این بیماری باعث سوزش و خارش پوست بدن می گردد. «گری» و «جری» هم می گویند.

9   سوزاک یا سوزنک نوعی بیماری واگیردار است که از طریق مقاربت سرایت می کند.

10   سفلیس یا سیفلیس نوعی بیماری مشابه سوزاک است که از طریق مقاربت و نزدیکی سرایت می کند. اما علایم آنها اندکی با هم متفاوت است.

11 نام قدیم قائم شهر در استان مازندران.

12   قواره صحیح است.

13 وی در این دوره نخست وزیر ایران بود. قوام در سال 1249 متولد شد و چند سال بعد از اتفاقات 30 تیر 1331 یعنی در سال 1334 خورشیدی درگذشت. قوام در سالهای 1300، 1321 تا 1326 نخست وزیر ایران بود. علاوه بر آن از 25 تیرماه1331 با استعفای دکتر محمد مصدق تا 30 تیر 1331 به مدت کمتر از 5 روز نخست وزیری ایران را بر عهده داشت، که بر اثر قیام ملی 30 تیر در همان سال به ناچار استعفا و مجدداً دکتر محمد مصدق نخست وزیر شد.

14  وی از اعضای موثر حزب توده ایران بود. گفتنی است نخستین کنفرانس ایالتی حزب توده تهران در منزل برادر وی یعنی جمشید کشاورز تشکیل شد.«منبع؛ حزب توده ایران از شکل گیری تا انقلاب اسلامی، انتشارات موسسه مطالعات پژوهشهای سیاسی، برداشتی آزاد از صص70 ،99و106» وی علاوه بر اینها وزارت فرهنگ کابینه دولت احمد قوام السلطنه را برعهده داشت و لیدر فراکسیون توده در مجلس چهاردهم شورای ملی در سال 1322 بود. کشاورز در سال های 1330 از حزب توده کناره گیری کرد و کتاب «من متهم می کنم کمیته مرکزی حزب توده را» منتشر ساخت. «منبع؛ طبری_احسان، کژراهه، ص342

15  دکتر رضا رادمنش نماینده حزب توده از لاهیجان بود که با رای بالای 19734 نفری انتخاب شد. وی بعدها در اردیبهشت ماه سال 13327 دبیرکل حزب توده شد و تا سال 1349. رادمنش سال 1361 در آلمان شرقی درگذشت. «منبع؛ طبری_احسان، کژراهه، ص331»

16  سیدجعفر جوادزاده خلخالی، معروف به پیشه وری متولد 1272و متوفی به سال 1326 خورشیدی است. وی در سن 8 سالگی به روسیه رفت و بعدها در حزب عدالت فعالیت نمود. وی در نخستین کنگره حزب کمونیست ایران به عنوان یکی از اعضای کمیته مرکزی انتخاب شد و پس از شکست «جنبش جنگل» مامور کار حزب در تهران شد و سرمقاله های روزنامه حقیقت «به مدیریت سیدمحمد دهگان» را می نوشت. وی در نهضت جنگل هم فعالیت داشت و جزء جناح کمونیست و خرابکار بود. در کودتای سرخ احسان الله خان علیه میرزاکوچک خان جنگلی شرکت داشت و در دولت او وزیر کشور شد. پیشه وری در سال 1334 خورشیدی با دستور باقروف دست به تجزیه آذربایجان زد و پس از شکست به شوروی گریخت (1325 خورشیدی). وی در نهایت به طرز مشکوکی در شوروی کشته شد.

** این مقاله نخستین بار توسط آرش شعاع شرق طی چهار بخش از شماره 2271 الی 2274 روزنامه گلچین امروز_سال یازدهم_ 14 الی 19 آبانماه 1393 منتشر شد.

نظرات  (۰)

شما اولین نفری باشید که برای آرش نظر می گذارد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">