روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

یادداشت های روزانه آرش شعاع شرق

روز نوشت آرش شعاع شرق

**بــــــــه نــام خالـــــــــق قلـــــــــــــــم**
این وبلاگ محل درج یادداشت، تحلیل، پژوهش، دیدگاه ها، سخنرانی، عکس (و به طور خلاصه؛ کلیه مطالب) مربوط به اینجانب است.
در ضمن، مطالبی که توسط دیگران درخصوص بنده نوشته و در نشریات یا سایت های غیر متشر می شود نیز، در این وبلاگ بارگذاری خواهد شد.
با تشکر/ آرش شعاع شرق

انتشار یادداشتی تحت عنوان «تاملی بر نهضت جنگل و چند سئوال درخصوص میرزاکوچک خان جنگلی»  به قلم آرش شعاع شرق واکنش های مختلفی را در پی داشت. در همین راستا مهیار فدائی پژوهشگر و حسین آب برین کارشناس ارشد جامعه شناسی هرکدام بطور جداگانه دیدگاه ها و انتقادات خود را نسبت به این یادداشت به رشته تحریر درآوردند.

 متن ذیل نکته نظرات حسین آب برین به شُبهات و نوشته های آرش شعاع شرق است؛

با سلام خدمت همکارگرامی جناب آقای آرش شعاع شرق

سوالاتی که شما تحت عنوان تاملی بر نهضت جنگل منتشر کردید انگیزه ای شد تا به سوالات شما یا بهتر بگویم شبهات شما پاسخ بگویم . البته معتقد نیستم که سوالات شما شبهه است زیرا اگر تمام منابع موجود در خصوص نهضت جنگل را به دقت مطالعه می نمودید در می یافتید که پاسخ سوالات شما در منابع فعلی موجود میباشد . پیشنهاد میکنم شما ابتدا اسناد و منابع  موجود را به دقت بخوانید و سپس به دنبال ان چهار هزار برگ سند که فرمودید در روسیه نگهداری میشود بگردید .  

پاسخ به سوال یک و دو – اگرچه با شما در خصوص کم بودن منابع در زمینه نهضت جنگل موافقم اما جنابعالی در سوالات خود به دلایل کمی منابع اشاره ای ننموده اید در دوره پهلوی اول به شدت با جنگلی ها و منتسبان به انها برخورد می شد به نحوی که پس از دفن بسیاری از جنگلی ها روی قبر انها واژه یاغی حک میشد با همین اوصاف از نظر پژوهشگران تاریخ معاصر کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی تنها کتاب قابل استناد و اتکال نیست درست است که این کتاب به لحاظ حجم پرداختن بر مسائل بر بقیه منابع چیرگی دارد اما منابع دیگری نیز در این خصوص یافت میشود که عبارتند از یادداشت های خطی صادق کوچک پور ، کتاب قیام جنگل نوشته اسماعیل جنگلی ، نگاهی از درون به انقلاب مصلحانه گیلان – یاداشت های محمد حسن صبوری دیلمی همسنگر کوچک خان از شرق گیلان ، نامه ها و تلگراف های میرزا به شهرها و کشورهای دیگر به روایت اسناد سفارت انگلیس و سایر اسناد و یادداشتهای جنگلی ها که بصورت پراکنده منتشر شده و قابل دسترسی می باشد در مجموع با وجود کمی منابع در این خصوص نمیتوان گفت چهره میرزا و ماهیت نهضت جنگل به خاطر این کمی منابع مجهول مانده است ممکن است برخی شخصیت های خاص در موردشان داوی سخت باشد و یا برخی تصمیم ها در برخی مقاطع قیام از سوی سران انقلاب مجهول مانده باشد و قطعا اسناد جدید به ما در این زمینه کمک خواهد کرد

پاسخ به سوال سوم – جنابعالی در خصوص حیدر خان عمو اوقلی به گونه ای صحبت میکند که گویا نقش ایشان را در قائله تبریز و مشروطیت ایران از یاد برده اید . حیدر عمو اوقلی به عنوان یک رجال سیاسی ایرانی الاصل که در قفقاز بزرگ شد و در تفلیس و گرجستان درس خواند وابستگی سیاسی به روسیه داشت ولی نمی توان گفت که  وی یک رجال اجنبی بود و میرزا را از این بابت که او را پذیرفته مذمت کرد. از طرفی حیدر خان عمو اوغلی به لحاط تراز سیاسی بسیار بالاتر از احسان الله خان و خالو قربان بود و با توجه به اینکه میرزا میخواست از ظرفیت های سایر اقوام در راستای پیشبرد حکومت جمهوری استفاده نماید ایشان را پذیرفت البته اینکه پذیرش حیدر عمواقلی در ان مقطع تاریخی به نفع و یا ضرر نهضت بود بحثی جداست که میتوان در جای خود به ان پرداخت ولی اینکه این موضوع را حمل بر وابستگی میرزا قلم داد کنید سخنی نا ثواب است در قسمت دوم سوال ، به شما حق میدهم که به میرزا خرده بگیرید که چرا با حزب کمونیست ایران و بلشویک ها همکاری میکند  ولی شما نمی توانید با این استدلال پیش پا افتاده تاریخ را سانسور کنید و قبل و پس از این واقعه ی  سه ماهه را ( همکاری با بلشویک ها ) در نظر نگیرید همانطورکه همه می دانند وقایع پس از این پیمان ناخرسند نشان داد میرزا اصلا بخاطر وابستگی نبوده که تصمیم گرفت که با حزب کمونیست ایران و بلشویک ها فعالیت کند حیدر عمواوقلی در تابستان 1299 هجری شمسی موفق شد به اختلافات بین میرزا و خالو قربان خاتمه دهد اما فقط پس از گذشت چند ماه اختلافات دوباره بالا گرفت و میرزا زیر بار سیاست های اشتباه کمونیست ها نرفت به عبارتی حیدر عمو اوقلی نیامده بود از وابستگی میرزا به روسیه استفاده کند کارحیدر عمو اوقلی را می توان اینگونه تفسیر کرد ایشان سعی در ایجاد جبهه تازه  در داخل نهضت جنگل داشت که هدف ان حذف هم پیمانش میرزا کوچک و منحرف ساختن مسیر اصلی انقلاب به منظور هماهنگ ساختن با سیر جهان کمونیست بود که این نقشه با تفکرات سیاسی میرزا در تباین بود . از سوی دیگر اجرای چنین انقلابی از سوی بلشویک ها و کمونسیت ها در ایران بدون نام میرزا ممکن نبود و این مسئله دلیل مهمی برای همکاری با میرزا شد .  

از شواهد و قراین این گونه بر می اید که دولت شوروی چون با مهره های دست نشانده ای چون احسان الله خان نتوانسته بود میرزا را از میدان به در کند با فرستادن حیدر خان عمواوقلی می خواست به مقاصد خود دست یابد علت این انتخاب را باید در سوابقی که حیدر خان در نقشه ریزی و ترورهای مختلف و نیز خلع صلاح مجاهدین پاک مشروطیت ( ستارخان و باقرخان ) داشت جستجو کرد .  

پاسخ به سوال چهارم – در این سوال با شما موافقم که میرزا نباید با احسان الله خان و خالو قربان پس از کودتا دست دوستی می داد ولی نمی توان گفت که میرزا رفتار اینان را تایید میکرده و یا از ترس از دست دادن حکومت دوباره با اینان متحد شده است و یا اینکه وی را فاقد بینش سیاسی قلمداد کرد از مکاتبات میرزا با احسان اله خان و خالوقربان اینگونه بر می اید که میرزا این دو را فریب خورده بلشویکها می داند و به انها پیشنهاد می کند که به سمت وی بازگردند و از جنایات بلشویکها تبری جویند میرزا احسان اله خان و خالو قربان را عامل مستقیم قتل و غارت در گیلان نمی داند و با توجه به خدماتی که قبل از جریان امدن بلشویکها این دو به نهضت کرده بودند این دو را می پذیرد از سوی دیگر با توجه به اینکه میرزا قصد استقلال گیلان را نداشت و مدام با مجاهدان و ازادیخواهان سایر شهرها در تماس بود و انها  نیز به نهضت جنگل امید بسته بودند میرزا نمی خواست انقلاب را یکدست کند و فقط توسط نیروهای خود که جملگی گیلانی بودند انقلاب را به پیش ببرد به همین دلیل اشتباه احسان اله خان و خالو قربان را بخشید و دوباره با انها متحد شد دلیل دیگر این می توانست باشد دو ماه پیش از این اشتی کنان در نهضت جنگل ، شیخ محمد خیابانی که در اذربایجان اعلام دولت ازادیستان کرده بود به شدت منکوب و به طرز فجیهی کشته شده بود و شاید چون مقصد بعدی دولت قیام گیلان بود این عامل بطور ناخاسته منجر به نزدیک شدن مخالفان به یکدیگر گشت  

از طرفی احسان اله خان و خالو قربان خواه از روی احترام و خواه از روی ترس ظواهر مسائل را رعایت می کردند و حداقل در ظاهر خود را جلوی میرزا یک وطن پرست و انقلابی معرفی می کردند احسان اله خان پس از پایان انقلاب گیلان در طی یادداشتهایی که در مجله " نوی وستک " چاپ مسکو انتشار داد که بعدها این یادداشتها در کتاب سیاست شوروی در ایران چاپ شد می گوید من به میرزا گفتم من هرگز نماز نخوانده ام و به شما توصیه می کنم هرگاه بخواهید با بلشویک ها متحد شوید نماز و مذهب را کنار بگذارید. ابراهیم فخرایی در کتاب سردار جنگل می نویسد اظهارات احسان اله خان مربوط به نخواندن نماز متاسفانه واقعیت ندارد زیرا در او چنین جرات و جسارت که بتواند با میرزا چنین مطالبی گفتگو کند وجود نداشت وی رسوم ادب و نزاکت را در گفتار و کردارش مقابل میرزا  خواه از روی ترس و خواه از روی احترام رعایت می نمود ابراهیم فخرائی برای این ترس امیخته با احترام نسبت به میرزا مثالی می اورد وی در ادامه می نویسد در یک ضیافت شام که عده ای از فرماندهان ارتش سرخ و خانمهایشان حضور داشتند بین احسان اله خان و یکی از نزدیکان میرزا پیش از صرف شام سخنان تلخ رد و بدل شد و متعاقب آن دستها به طرف موزر و پارابلوم رفت که من و حسین بهزاد و چند نفر دیگر بزحمت توانستیم از خالی شدن تیر جلوگیری کنیم وی ادامه می دهد صبح روز بعد که جلوی شورای انقلاب عبور میکردم احسان اله خان مرا به بالا طلبید و سفارش اکید نمود که حادثه شب گذشته به گوش میرزا نرسد و این سفارش ناشی از ترس امیخته با احترامی بود که نسبت به میرزا داشت

وقتی رابطه میرزا با اطرافیانش را از زبان ابراهیم فخرائی بعنوان شاهد عینی بررسی می کنیم می توان به میرزا حق داد که چرا در ان شرایط خاص کشور و انقلاب این اشتی ملی را پذیرفته است و وقتی احسان اله خان و خالو قربان پس از جنگ صومعه سرا به وی نامه زدند و با یادآور شدن عملیات دولت علیه شیخ محمد خیابانی وی را به اشتی دعوت کردند چرا میرزا پذیرفت 

میرزا در نامه ای که در آبان ماه 1299در جواب به نامه احسان اله خان و خالو قربان میزند  اشتباهاتشان را یکایک بر می شمرد و به عهد شکنی فرماندهان ارتش سرخ اشاره می کند یاداور می شود "کسی بلشویک ها را دعوت نکرده و حالا که امده اند بایستی عقاید و اداب ملی مان را رعایت کنند" میرزا در این نامه که یک سند تاریخی مهم در پی بردن به نیات میرزا محسوب می شود احسان اله خان و خالوقربان را در دعوت کردن بلشویک ها مقصر می شمرد میرزا با شهامت در جایی از این نامه تاکید می کند نام سوسیالیسم و بلشویک ها بحدی منفور شده (اشاره به قتل و غارت در گیلان) که کسی حتی در خواب میل ندارد آن را بشنود میرزا از انها می خواهد از اقدامات بلشویکها که به نام سران انقلاب به غارت اموال مردم می پردازند تبری جویند میرزا در ادامه نامه خالو قربان و احسان اله خان را مورد نصیحت قرار می دهد و می نویسد "هرگاه با سویت روسیه ارتباط دارید باید بر طبق قرار داد محکم و مستقیم ، معلوم و عهد و میثاق بدون تغییر باشد و الا اکتفا بقول چند تن سر دسته که ممکن است با امدن امثال ابوکف عوض شوند مآل خوشی ندارد چه در خلال کار دشوار نخواهد بود که سردسته های صالح اخراج شوند و به نام شما قتل و غارت عملیات ناهنجار شروع و شما را بدنام کنند" میرزا به انها تاکید میکند که من با دوستان قدیمم طرفیت و دشمنی ندارم و من شما را هیچوقت دشمن ندانسته و نمی دانم بلکه مایلم سهو خود را ملتفت شده و انرا جبران کنید تا بعد از تحمل انهمه زحمات ، منفور عامه نشوید

پاسخ به سوال پنج – در این سوال که شما به زیبایی  و بسیار زیرکانه میرزا را یک وابسته

به بلشویک ها و عامل شوروی معرفی میکنید به قول خود یک سوال بی جواب مطرح می کنید! دچار خطای بسیار پیش پا افتاده شده اید چون شرایط سال 1299 را در نظر نگرفته اید و یا با توجه به ذهنیتی که از میرزا دارید نخواسته اید که در نظر بگیرید این انقلاب گیلان که خواستگاه دهقانی و اجتماعی داشت از 1293 شروع شد در فواصل این سالها تا 1299 که تشکیل حکومت جمهوری سوسیالیستی اعلام وجود کرد سالها بر تن جنگلی ها غبار خستگی نشته بود جنگلی ها که جان شیرین خود را بر سر عقیده خود گذاشته بودند انها هفت سال در سیتزه گریز های مکرر شبانه روزی جان داده بودند هنوز خستگی مجاهدان در فراز و نشیب کوه های فومنات باقی باقی مانده است انها در بارش های سیل اسا گرسنگی ها و بی خوابی ها کشیده بودند . فئودالهای گیلان از یک سو استعمار روسیه و انگلیس از سویی و استبداد قاجاری از سوی دیگر سالها انها را تحت فشار قرار داده بودند جنگلی ها که نمایندگان زحمت کشان تمام ایران بودند تمام این فشار ها را تحمل کردند انها لغزیدن حاج احمد کسمایی و اعدام مظلومانه دکتر حشمت را تجربه کرده بودند و به مانند یک شیر زخمی خسته بودند که دچار بیهودگی شده بودند اگر تا ان روز با استعمار روسیه و انگلیس می جنگیدند و از درگیری با نیروهای دولتی تفره می رفتند بعد از ان به این نتیجه رسیده بودند که ریشه همه ی فسادها حکومت قاجار است و تنها راه نجات ایران تشکیل حکومت جدید است . همزمان با این افکار اتفاقاتی در ان سوی مرزها در کشور همسایه ( روسیه تزاری که یکی از دشمنان اصلی جنگلی ها بود ) در حال رخ دادن بود . روسیه تزاری که هفت سال جنگلی ها با انها جنگیده بودند توسط انقلابی های روسیه یعنی بلشویک ها سرنگون شدند این مقطع تاریخی که شما اصلا به ان توجهی ندارید دقیقا همان نقطه اشتباه شما است در این مقطع تاریخی در ذهن مجاهدان ایرانی  لنین و بلشویک ها یک انقلابی محسوب میشدند نه یک استعمارگر . باید توجه داشت افکار عمومی در ایران از چنین واقعه ایی استقبال کرده بود و توجه فرمایید که بلشویک ها با تزارها که مجلس را به توپ بسته بودند متفاوت بودند در چنین شرایطی میرزا که نتوانسته بود در طی پنج سال مبارزه با استبداد و استعمار کاری از پیش ببرد با بلشویک ها حاضر به همکاری شد در ان طرف هم کاملا طبیعی بود که انقلابی های روسیه سعی در صادر کردن انقلاب خود داشتند در ایران هم زمینه برای این صدور انقلاب وجود داشت زیرا کمونیستهای  ایرانی زیادی در عرصه سیاسی ایران فعالیت داشتند و اتفاقا جزء تراز اول ها نیز بودند 

با توجه به تمامی این شرایط حزب کمونیست ایران اولین کنگره این حزب را در انزلی بر پا کرد و قرار شد حکومتی به نام رنجبران ایران تاسیس نمایند لیکن شهرت و موفقیت میرزا کوچک خان در مبارزه با استبداد و استعمار انگلیس باعث شد که به سراغ وی بروند ولی خود واضح بود با وجود شخصیت های بدنامی چون جوادزاده(پیشه وری) و ماهیت وابسته این حزب به بیگانگان دستیابی به هدف مطلوب میسر نبود و لنین همان تزار بود و شوروی همان روسیه. و تنها اشتباه و اتهام میرزا در طول زندگی سیاسی او همین صداقت وی و اعتماد به بلشویک ها بود که برایش بسیار گران تمام شد و به هیچ عنوان تاکید می کنم به هیچ عنوان از شواهد و قرائن اینگونه بر نمی اید که میرزا عامل بلشویکها باشد.  

میرزا در اولین ملاقاتهای خود با بلشویکها پی به این واقعیت برد که نمایندگان بلشویکها مصر به اشاعه تبلیغات مسلکی خود میباشند لذا به شدت با عقاید انها به مخالفت برخاست و به دلیل همین پافشاری رهبر نهضت جنگل بود که اولین ملاقات و مذاکرات بدون توافق سپری شد همانگونه که بارها در جریان مبازرات میرزا ثابت کرده بود که دیدگاه وی نسبت به انقلاب از دریچه وطن پرستی و دین باوری است در جریان جلسات نیز به صراحت به بلشویک ها گفت چون ایرانیان متعصب هستند و نیز به شعایر مذهبی علاقه دارند قطع این پیوند باعث میشود که به انقلاب به نظر مساعد نگاه نکنند و چه بسا مخالفت های مردم منجر به شکست انقلاب شود . اما به دنبال مذاکرات بعدی و اظهار نظر ارژنیکندره کمیسر عالی قفقاز که از زمان مشروطه دوستی دیرینه ای با میرزا داشت سرانجام بین میرزا و ارتش سرخ پس از مذاکرات زیاد در نه محور توافق به عمل امد مفادی چند در این موافقت نامه دیده میشود که حائز اهمیت است مانند عدم اجرای اصل کمونیسم از حیث مصادره اموال ، القای مالکیت و ممنوع بودن تبلیغات بلشویکی. اضافه شدن این بندها در راس این توافق نامه حکایت از حساس بودن شخص میرزا نسبت به خطر کمونیسم و نفوذ بلشویک ها به عنوان یک نیروی بیگانه در سازمان جنگل دارد . تاکید بر این اصول  مبین ان است که میرزا کوچک همکاری با قوای شوروری را تنها در چارچوب محدودی و در حدی که ابتکار عمل در دست او و نهضت جنگل باشد قبول داشته و به هیچ وجه نمی خواسته به انها قدرت بیش از حد بدهد بلکه با توجه به ادعاهای انها مبنی

بر کمک برای براندازی قدرت انگلستان و استبداد داخلی و باورکردن شعائر انها مبنی بر اینکه  تحول جدید در روسیه به انقلاب ایران کمک میکند . سعی نمود تا در جهت پیش برد اهداف خود برای محو تجاوز و ستم از انها بهره جوید . میرزا در این توافق نامه به قول و قرارهای گروهی که ادعای حمایت از خلق را میکردند اعتماد نمود و شاید صداقت بیش از حد وی موجب شد که به چنین توافقی تن در دهد و شاید تنها جرم میرزا صداقت وی بود . شما مستحضر هستید چه در گذشته و چه در حال هر انقلابی که در هر کشوری رخ میدهد همسایگان ان کشور به صورت موافقان و مخالفان انقلاب در مسائل کشور نقش افرینی میکنند میرزا نیز در چارچوب استقلال کشور حاضر به همکاری با حکومت تازه تاسیس و مدعی انقلابی بودن شوروی وارد مذاکره شد .  

نکته بعد انکه نوع برخورد میرزا با نمایندگان شوروی به نوعی است که به راحتی میتوان پی برد که میرزا دست نشانده شوروی نمی تواند باشد زیرا میرزا در مذاکرات بر عقاید خود به شدت پافشاری میکرد جدای بر ان میرزا یک مبارز تراز اول بود که در تمام وقایع دوران خود نقش پررنگی داشت پسوند بلشویکی برای میرزا کوچک شهرت نیاورده بود که میرزا مدیون انقلاب بلشویکی شوروی باشد و سرانجام به دلیل موضع گیری های صریح میرزا سه ماه پس از توافقات اولیه کمونیست ها بر علیه میرزا کوچک کودتا ترتیب دادند اتفاقات بعدی نیز به سادگی شرافت میرزا را برای همگان اثبات میکند و بدون اندکی شبهه میتوان پی برد که خط قرمز میرزا استقلال ایران است . نکته بعد هم که شما از ان به عنوان شبهه یاد کرده اید نامه نگاری دولت میرزا پس از اعلام جمهوری با دولت شوروی است باید عرض کنم که وقتی میرزا کوچک حکومت جمهوری را اعلام و سلطنت قاجار را رسما ملقا اعلام نمود به کلیه سفارت خانه های خارجی به غیر از سفارت انگلیس موجودیت رژیم جدید را اعلام نمود و اینطور نبوده که فقط با رژیم شوروی مکاتبه داشته باشد . تبریک ترتسکی هم به وی در غالب یک نامه نگاری فیمابین دو کشوراست و اصلا موضوع عجیبی نیست. دلیل سفر گائوک و مظفرزاده به به شوروی هم تذکر به خودسری بلشویکها و اعلام نارضایتی میرزا به انها بود میرزا معتقد بود تا وقتی با فرماندهان ارتش سرخ قراردارد ببندیم انها پایبند نخواهند بود و با عوض شدن ان شخص از سمتش حکومت شوروی به ان پایبند نخواهد بود و باید با حکومت تازه تاسیس شوروی مستقیما وارد مذاکره شد

پاسخ به سوال شش -  ظاهرا جنابعالی این سوال را با این پیش فرض که در آن زمان  انقلاب سال 57 رخ داده است مطرح نموده اید هم اکنون با وجود انقلاب پر برکت سال 57 کشور از وجود وابستگان به انگلیس و روسیه و اواخر امریکا پاک شده است در ان زمان تقریبا تمامی رجال سیاسی برای رشد سیاسی یا به انگلیس وصل بودند و یا به روسیه و اصلا کاملا عادی بود مگر در سال 1299 میرزا کوچک خان می توانست بخشی از جریانات فعال سیاسی را که اتفاقا اکثریت بودند در نظر نگیرد . میرزا در کنار اکثر رجال دوره ای خویش بر سر تحقق مشروطیت مبازره کرده بود در کنار همان وابستگان توانسته بود مشروطیت را به پیروزی برساند و اصلا بدین شکل نبود که میزرا برای تحقق انقلاب به دنبال افراد مستقل بگردد در واقع افراد مستقل بسیار اندک بودند و شاید هم انگشت شمار

پاسخ به سوال هفت – برقراری مجلس پس از پایان استبداد صغیر انطورکه باید انتظارات را براورده نکرد و بی کفایتی حکومت قاجار انقدر بود که حتی برقراری مشروطه نیز نتوانسته بود از ظلم فئودال ها و نیز دخالت بیگانگان در امور کشور بکاهد و همین عامل موجب شد خیلی از مشروطه خواهان از مشروطیت سرخورده شوند و به فکر انقلاب بیفتند . یکی از همین مجاهدان مشروطه خواه میرزا کوچک خان است که این بار نه با نیت اصلاح امور بلکه با نیت انقلاب و براندازی حکومت قاجار پا به عرصه میدان میگذارد . این دقیقا همان نکته ای است که شما در مطرح کردن این سوال به ان توجه ندارید یعنی فرق انقلاب و اصلاحات . به همین دلیل است که به ناثواب میزرا را به قانون گریزی متهم میکنید پیشنهاد من به شما این است که بروید دلایل قیام خیابانی را مطالعه بفرمایید انوقت عیار مجالس قاجار دستتان می اید و دلایل انقلاب جنگل بر شما هویدا می شود

پاسخ به سوال هشت – میزرا خود برای اولین بار در شهریور 1293 هجری شمسی در یک جلسه که در قلمستان رشت تشکیل شد از عنوان اتحاد اسلام استفاده کرد این انجمن که بعد ها زمینه ی قیام جنگل را طرح ریزی کرد از 27 نفر عضو ان اکثرا روحانی بودند و افرادی چون ایت الله سید عبدل وهاب صالح ضیابری ، شیخ علی اعلم الهدی ، شیخ بهاد الدین املشی ، محمدرضا حکیمی ، سید محمود روحانی ، میزرا محمد علی انشایی ، میر منصور هدی ، شیخ محمود کسمایی و شیخ عبدالسلام کسمایی حضور داشتند که جملگی انان روحانیان منطقه گیلان به حساب می امدند و میرزا به دلیل سوابق مبارزاتیش بین این روحاحانیان فرد محبوب و دارای اعتبار ویژه بود علاوه بر آن میرزا همواره از حمایت های شخصیت های بزرگ مذهبی ان روزها یعنی ایت الله مدرس نیز برخوردار بوده است بنابراین این سوال شما را بسیار عجیب قلمداد می کنم

پاسخ به سوال نه – در مورد اینکه باید نهضت جنگل مورد بررسی و واکاوی مجدد قرار گیرد با شما موافقم و معتقدم ابعاد ناشناخته بسیاری در این خصوص بر مورخان پوشیده است بطور مثال اتهامات ناجوانمردانه ای که میرزا از ان مبراست مجدد باید مورد بررسی قرار گیرد و نقش افرینی اشخاص مرموزی جون گائوک(هوشنگ ) و سایر فئودالها باید مجددا مورد بررسی دقیق قرار گیرد اما نمی توان قبول کرد که عدله و شواهد کافی دال بر سلامت ، تعهد و فساد ناپذیری شخصیت میزرا کوچک وجود ندارد  با استناد به منابع و مدارک موجود میرزا مبرا از اتهامات جنابعالی میباشد و نیازی به دسترسی به ان چهار هزار سند برای اثبات سلامت میرزا نیست اگرچه که معتقدم باید تمامی اسناد در این زمینه باید در دسترس پژوهشگران قرار گیرد

در پایان به شما پیشنهاد میکنم که بر تاملات خود بیفزاید و در مورد این چند مورد نیز تامل بفرمایید؟  

1- زمانی که ژنرال دنسترویل فرمانده قوای انگلیس در ایران کلنل استوکس معروف را نزد میرزا و پیشنهاد داد هرگاه جنگل مایل است حکومت دولت انگلیس در ایران تاسیس نماید دولت متبوعش حاضر است که با شرایط تاسیس چنین دولتی موافقت کند و از شرایط تفویض چنین دولتی به کوچک خان دریغ ننماید چرا میرزا کوچک این پیشنهاد را نپذیرفت و اگر میرزا به دنبال تاسیس حکومت توسط بیگانگان بود چرا از این پیشنهاد سر باز زد؟ 

2- از انجایی که میرزا کوچک در قیام رشت در مشروطه (فتح تهران) ، جنگ با محمدعلی شاه در گرگان و مشارکت در نهضت جنگل و سایر جنبش های مدنی در دوره خود حضور پررنگی داشت و چند بار نیز تا پای مرگ پیش رفت و در تمام این دوران حتی یک بار تاریخ گواهی نداده که میرزا کوچک پرچم روس و انگلیس را بر فراز منزل خود برافرازد و یا در دوره ای پناهنده سفارتهای بیگانه شود و یا با نظامیان روس و انگلیس بر سر منافع مردم معامله کند حال اینچنین شخصیتی چگونه می تواند با نام شوروی و در راستای اهداف شوروی در ایران حکومت تاسیس کند؟ 

3- اگر میرزا عامل بلشویکها بود چرا با انها کنار نیامد و چرا شوروی پشت وی را خالی کرد و چرا تمامی وابستگان به شوروی در نهضت جنگل مانند اعضای حزب کمونیست ایران و بلشویکها دشمن میرزا بودند؟ 

4- رضا خان و سید ضیاء طی کودتای سیاه در سال 1299 که مستقیما توسط انگلیس طراحی شده بود روی کار امدند با توجه به برداشتی که از متن شما کردم که میرزا را عامل شوروی میدانید چطور شوروی از عامل خود (میرزا کوچک) حمایت نکرد و ایا منطقیست که شوروی دست روی دست بگذارد تا عامل انگلیس در ایران روی کار بیاید؟ (با توجه به رقابت این دو استعمارگر بر سر قدرت یابی در ایران

3- اگر میرزا کوچک خان به دنبال منفعت سیاسی و مالی شخصی خویش بود چگونه هنگام خداحافظی با همسرش تنها یک ساعت که ان هم هدیه انور پاشا بود داشت و ان را نیز به همسرش هدیه داد و چرا اموال دیگری نداشت که به همسرش بسپارد؟ و نیز وقتی به سوی جنگل به امید احیای انقلاب حرکت میکرد چرا با خود پول و دارایی خاصی حمل نمیکرد به طوری که وقتی سر از تنش جدا کردند فقط یک عدد سکه در ان پیدا شد ایا اینها مبین نجابت این بزرگمرد نیست؟ 

4- اگر میرزا کوچک وابسته به شوروی بود چرا در زمان فروپاشی نهضت جنگل پناهنده سفارت شوروی در رشت نشد تا جان خویش را به مانند احسان الله خان نجات دهد؟

 

  • ۹۵/۱۲/۱۸

نظرات  (۱)

مطالب کاملا مستندومنطقی بودوای کاش حداقل ماگیلانیان که دسترسی به منابع برایمان درمقایسه بادیگران آسانتراست بی انصاف نباشیم نسبت به کسی چون میرزاکوچک که بادستانی خالی برای تحقق آرمانی بزرگ تاپای جانش ایستاد واین رسم تاریخ است که بازندگان جنگ حمل کنندگان واقعیاتی هستندکه باخودبردند!من بشخصه هرگاه دراین سرزمین مادری پسوندیاقی رادرپس نام بزرگ این مجاهدنستوه میشنوم بخودمیلرزم که چگونه مردمی بدون مطالعه وبراساس شایعه ای دولتی حتی بخودزحمت خواندن یک سطرازتاریخ رانمیدهندامابراحتی درموردمردانی بزرگ ازواژه یاقی استفاده میکنند.یادش گرامی وروحش شاد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">